Sunday, June 24, 2018


افزایش سرسام‌آور ارز و کاهش ارزش پول داخلی
قیمت دلار در پایان دوره اول دولت آخوند حسن روحانی ۳۷۰۰تومان بود، اما بعد از تشکیل دولت دوم او به‌تدریج نرخ دلار افزایش یافت به‌نحوی که در نیمه بهمن‌‌ماه ۹۶ قیمت جهشی تند پیدا کرد و در روز ۱۵بهمن ۹۶ با قیمت ۴۸۱۰تومان فروخته شد و از آن تاریخ نیز تاکنون قیمت آن سیر صعودی داشته تا جایی که در حال حاضر قیمت آن از مرز ۸هزار تومان عبور کرده است.

واضح است که افزایش قیمت ارز و کاهش ارزش پول داخلی، افزایش قیمت کالاهای وارداتی و همچنین افزایش قیمت بسیاری از کالاهای تولیدی داخلی را به‌دنبال دارد.

کاهش ارزش پول داخلی و ثابت ماندن دستمزدها
هم‌چنان‌که اشاره شد تاثیر بلافصل بالا‌رفتن نرخ ارز افت ارزش پول داخلی است و این در شرایطی است که سطح دستمزدها و حقوق ثابت هستند و افزایش حقوق ۲۰درصدی کارگران نیز به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند با تاثیر پایین آمدن ارزش پول داخلی و افزایش قیمت‌ها، برابری کند.

در این رابطه سایت تابناک ۷فروردین ۹۷ نوشت: «افزایش حقوق کارگران که در آخرین روز کاری سال ۹۶ تعیین و مصوب شد، هنوز چند روز از آغاز سال نگذشته، در سایه تغییرات نرخ ارز تقریباً هیچ شده است!... دلار امروز در حالی به عدد ۵۰۸۶تومان رسید که سال گذشته در چنین روزی ۳۷۶۵تومان بود. افزایش بیش از ۱۳۰۰تومانی در هر دلار که برای دیگر ارز‌ها هم کم‌و‌بیش مشابه بوده است. مثل یورو که از ۴۱۲۰تومان در ششمین روز فروردین ۹۶ به ۶۱۷۱تومان در امروز رسید و افزایش بیش از ۲۰هزار تومانی را تجربه کرد.

اعدادی که هرگز تا این اندازه اوج نگرفته بودند و برای نخستین بار است که رقم می‌خورند. اتفاقی که چه خوشمان بیاید و چه خیر، در تمامی سطوح زندگی‌مان تاثیر خواهد گذاشت و به‌زودی آثار و علائم آن را در همه امور خواهیم دید؛ از خودرو و لوازم منزل گرفته تا خورد و خوراک روزانه و البته کرایه تاکسی!

دومینویی از قیمتها که پیش‌تر نیز بار‌ها و بار‌ها با نوسانات نرخ ارز فروریخته و موجب شده که اقشار کم‌درآمد جامعه بیشتر در فقر فرو بروند. امثال کارگران حداقلی‌بگیر که ظاهراً هر چقدر برای افزایش درآمدشان تلاش می‌شود، با کوچکترین نوسان نرخ ارز، اوضاع‌شان وخیم‌تر از قبل می‌شود و قرار نیست این روند نزولی آن هرگز متوقف شود». 

افزایش قیمت کالاهای وارداتی و تولیدات داخلی
نوسانات قیمت ارز در بازار آزاد پیامدهای مهم اقتصادی دیگری نیز در تولید و تجارت خواهد داشت. از جمله این‌که افزایش قیمت ارز، افزایش تورم را در پی خواهد داشت و کالاهای وارداتی را هم گران‌تر می‌کند.

این در شرایطی است که در حال حاضر بسیاری از کالاها از برنج، چای، پارچه، گوشی موبایل، خودرو و حتی نخ‌وسوزن گرفته و حتی کفن، سنگ‌قبر و... هم از خارج وارد می‌شود، طوری که در سال میلادی ۲۰۱۷ بالغ بر ۴۳.۶میلیارد دلار کالای خدماتی وارد شده است.

واضح است که افزایش نرخ ارز تاثیرش را در بالا بردن قیمت کالاهای داخلی هم خواهد گذاشت، آن‌چنان‌که یحیی آل اسحاق، وزیر اسبق بازرگانی و عضو فعلی هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران، اذعان می‌کند: «افزایش نرخ ارز منجر به افزایش قیمت مواد اولیه وارداتی و گرانی کالای تولیدی داخل می‌شود».(سایت پدافند غیرعامل رژیم ۲۰فروردین ۹۷) 

تاثیر افزایش قیمت ارز در افزایش قیمت خودرو و موبایل
با افزایش قیمت دلار در ماههای اخیر قیمت بسیاری از کالاها و به‌خصوص قیمت خودرو و موبایل افزایش پیدا کرده‌ است.

در زمینه تاثیر بالارفتن نرخ ارز بر افزایش قیمت انواع خودرو خبرگزاری حکومتی ایسنا ۲۲خرداد ۹۷ می‌نویسد: «رشد نرخ دلار در بازار غیررسمی نیز باعث ایجاد التهاب مضاعف در بازار خودرو شده است و قیمت تمام خودروها با افزایش همراه بوده است. هم‌اکنون اختلاف بین قیمت کارخانه و بازار برخی خودروهای مشترک تولیدی با خودروسازان خارجی به حدود ۹۰میلیون تومان نیز رسیده است. به‌عنوان مثال قیمت خودرو مزدا ۳ تیپ۳ معادل ۱۳۱میلیون تومان است، اما قیمت آن در بازار به ۲۱۵میلیون تومان رسیده است... قیمت باقی خودروهای تولید داخل نیز در بازار افزایش قابل‌توجهی داشته است».

در زمینه تاثیر افزایش قیمت ارز بر افزایش قیمت موبایل خبرگزاری حکومتی ایسنا ۲۸فروردن ۹۷ نوشت: «افزایش ۱۰ تا ۱۵درصدی قیمتها در بازار موبایل نشان می‌دهد اثرات نوسانات ارزی به‌تدریج در حال بروز است».

مافیای دولتی و نقش آن در افزایش نرخ ارز
آخوند حسن روحانی و دولتش تلاش دارند که افزایش صعودی نرخ ارز را به بازی روانی و یا یک سری عوامل روانی دیگر آخوند‌ساخته نسبت بدهند، آن‌چنان‌که آخوند حسن روحانی مدعی است «گرانی نرخ ارز دلایل روانی و تبلیغاتی دارد نه اقتصادی».(خبرگزاری فارس ۱۷بهمن ۹۶)

اما این یک واقعیت است که تحولات سیاسی اخیر و به‌خصوص خروج آمریکا از برجام، خروج شرکتهای خارجی، تاثیرات خاص خود را بر افزایش نرخ ارز گذاشته است، اما یک عامل مهم دیگر، عامل داخلی است که تاثیر آن از عوامل خارجی بسیار بیشتر است که آن‌هم نقش دولت ضدمردمی و مافیای وابسته به آن در بازار ارز است.

زیرا یکی از منابع درآمدزا برای دولت ضدمردمی بالا رفتن نرخ ارز است، آن‌چنانک‌ه یحیی آل اسحاق، وزیر اسبق بازرگانی رژیم هم به صراحت به این موضوع اعتراف می‌کند: «افزایش قیمت دلار برای دولت درآمدزا است. دولت این را نمی‌خواهد قبول کند، اما به‌هرحال بخشی از درآمد‌های دولت دلار است و عرضه درآمد‌های دلاری با قیمت آزاد به‌هرحال برای دولت درآمدزا است».(سایت پدافند غیرعامل رژیم ۲۰فروردین ۹۷)

بنابراین طبیعی است که عمده دلیل افزایش نرخ ارز به‌دلیل اقتصاد سراسر رانتی حاکمیت پلید آخوندی و دست‌داشتن مافیای دولتی در بازار ارز است که مردم ایران باید تاوان این خیانت و این جنایت را پس بدهند.

در زمینه دست داشتن مافیای دولتی در بالارفتن نرخ ارز خبرگزاری حکومتی فارس ۲۴آذر ۹۵ در مطلبی با عنوان «انگشت اتهام صرافان بانک مرکزی را نشانه می‌رود» نوشت: «همه چیز دست خود دولت است و وقتی خود بانک مرکزی به‌عنوان فروشنده دلار، امروز قیمت را ۳۹۱۸تومان اعلام کرده است در بازار آزاد چه توقعی دارید؟ صبح که کرکره‌ها را بالا می‌دهیم دلار یک قیمت است و تا بانکها شروع به کار می‌کنند و قیمت بانک مرکزی اعلام می‌شود، دلار یک قیمت دیگر است. بیایند امتحان کنند و خودشان قیمت را پایین بکشند ببینیم چه کسی جرأت دارد دلار را با این قیمت بفروشد. اکنون در کشور ما هر نوع ارزی برای خودش مافیایی دارد که هر وقت اراده کنند ارز را در بازار جمع‌آوری کرده و با کمبود انتزاعی قیمت را بالا می‌برند و هر وقت بخواهند به‌وفور ارز در بازار عرضه می‌کنند تا قیمتها پایین بیاید».

تنگنای معیشتی مردم
واقعیت این است که با توجه به افزایش قیمت ارز و پایین آمدن ارزش پول داخلی، پایین بودن سطح دستمزد و عدم افزایش آن نسبت به نرخ تورم و افزایش قیمت‌ها از یک طرف و از طرف دیگر با توجه به بالارفتن نرخ اقلام مورد نیاز خانواده‌ و... قدرت خرید خانواده‌ها هم کاهش پیدا می‌کند.

بنابراین تاثیر سوء قیمت ارز در معیشت زندگی مردم و افت قیمت خرید آنها بسیار واقعی است. زیرا وقتی ارزش پول داخلی ۵۰درصد افت می‌کند، به‌معنای این است که کارمند یا کارگری که تا چند وقت پیش یک میلیون تومان حقوق می‌گرفت، الآن ارزش پول او به ۵۰۰هزار تومان رسیده و قدرت خرید آن هم پایین آمده است.

بنابراین در شرایطی که سودبرنده اصلی بالارفتن نرخ ارز مافیای دولتی دست‌اندرکار در بازار ارز و عوامل دولت در این بازار هستند، این مردم ایران هستند که باید بیش‌‌از‌پیش در تنگنای معیشت قرار بگیرند، در حالی که در حال حاضر بیش از ۸۰درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
نگرانی از آینده نظام آخوندی ؛ چرا؟

سؤال: خامنه‌ای برای دومین بار طی یک هفته از فضای ناامیدی و یأس در درون رژیم گفت. پیش از او روحانی گفته بود به هیچ عنوان ناامیدی در کشور را نمی‌پسندم. چرا باید به آینده کشور، نظام و انقلاب، ناامید باشیم؟ مگر در رژیم چه خبر است که بالاترین سران نظام آمدند و از این حرفها می‌زنند؟

اسحاق علی‌نژاد: معلوم است که همه وارفته‌اند و نگرانی و ناامیدی از آینده نظام و بقای نظام در رژیم موج می‌زند. و اگر این چنین نبود بالاترین مقامهای رژیم و ولی‌فقیه نمی‌آمدند بطور علنی و در تریبونهای رسمی واکنش نشان بدهند.

طی هفته گذشته ۲بار خامنه‌ای و یک بار روحانی به صحنه آمدند و هشدار دادند و نیروهای وارفته رژیم را از ناامیدی و یاس برحذر داشتند.

خامنه‌ای اعضای مجلس را به بیت خودش احضار کرده بود تا به آنها بگوید: «مجلس نباید نماد تردید، یأس و ناامیدی باشد و نباید با دید مأیوسانه به ظرفیتها و توانایی‌های نظام نگاه کند».

این‌ها به مجلس می‌گفتند «عصاره فضائل» نظام، الآن این چنین وارفته و مأیوس و ناامید و متزلزل است، بنابراین دیگر خودتان اوضاع بقیه نظام را بخوانید.

ماجرای ناامیدی و وارفتگی نظام در قیام دیماه ۹۶ به اوج رسید، طوری که مقامهای ریز و درشت می‌آمدند و هشدار می‌دادند که ملت همه را جارو می‌کنند، به دریا می‌ریزند، به کسی رحم نمی‌کنند، همه ما در یک کشتی هستیم با هم غرق می‌شویم. این وضع و حال هر دو جناح بود و فرقی هم بین اصول‌گرا و اصلاح‌طلب قلابی نبود.

الآن زمینه‌های قیام هم‌چنان وجود دارد و لایه‌لایه بحرانها و نابسامانی‌ها و مشکلات به آن اضافه شده است.

اما در هفته اخیر گویی این وارفتگی در درون رژیم حادتر شده که باعث نگرانی خامنه‌ای و روحانی هم شده است. خامنه‌ای یکبار ۲۵خرداد و الآن هم ۳۰خرداد در این باره سخن گفته است.

روحانی هم در دیدار روز ۲۳خرداد با «اصحاب رسانه»‌های رژیم گفت:‌

«ناامیدی پایان ماجراست و اگر تسلیم شدن ناپسند و زشت است، ناامیدی، تسلیم شدن در برابر بدخواهان است. چرا باید به آینده کشور، نظام و انقلاب، ناامید باشیم»؟

روحانی به سخنان عباس عبدی، یکی از اصلاح‌طلبان قلابی، در همان جلسه پاسخ می‌داد که گفت: «نگرانیم. با هر کس که سخن می‌گوییم، نگران است... نگرانی به‌سر عت در روان و ذهن ما ریشه دوانده است... اتفاق‌نظر نسبی در وجود نگرانی درباره آینده و این‌که ادامه مسیر فعلی و گذشته دیگر ممکن نیست. واقعیت این است که به‌نظر بنده مسأله امروز ایران، هیچ راه‌حل جزیی و فنی ندارد». 

سؤال: پاسخ روحانی یا خامنه‌ای به این وضعیت که نیروها و مهره‌های رژیم را این‌گونه نگران کرده است چیست؟

اسحاق علی‌نژاد: هیچ پاسخی نیست. اگر پاسخی بود و چشم‌اندازی برای حل بود دیگر نگرانی و ناامیدی معنی نداشت. ناامیدی به‌دلیل نبودن نوری در ته تونل است.

تا جایی که به وضعیت جامعه و نابسامانی‌ها و بحرانها برمی‌گردد، تا جایی که به خواسته‌های مردم و قیام‌کنندگان برمی‌گردد، هیچ پاسخی نیست.

تازه روحانی از اساس مشکلات را انکار می‌کند و در همان سخنرانی ۲۳خرداد می‌گوید: «امروز مشکل اصلی ما، مشکل اقتصادی، فرهنگی و یا امنیتی نیست، بلکه مشکل اصلی امروز ما جنگ روانی است».

این حرف‌ها نمک‌پاشیدن بر زخم مردم است که می‌گوید همه نابسامانی‌ها و بدبختی‌ها و فقر و ناداری مردم همه‌اش تبلیغات و جنگ روانی است.

این نمک‌پاشیدن بر زخم کارگرانی است که گرسنه‌اند و هر روز در خیابانها تظاهرات می‌کنند و فریاد می‌زنند: «‌وای از این همه بیداد». بازنشستگانی که ماههاست حقوق نگرفته‌اند. غارت‌شدگانی که هست و نیستشان برباد است.

این ادعای روحانی در حالی است که امیرخجسته، رئیس فراکسیون به‌اصطلاح مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس رژیم، در مصاحبه با خبرگزاری حکومتی تسنیم ۲۷خرداد ۹۷ می‌گوید: «استخوانهای مردم زیر سخت‌ترین فشارهای اقتصادی در حال شکسته شدن است. کشور دچار یک هرج و مرج و نگرانی از آینده شده است».

امیر خجسته روز ۲۹خرداد ۹۷ هم اعتراف کرد: «‌۳۱مفسد اقتصادی در غارت بانکها نقش اصلی دارند. این افراد در ارتباط با مسئولان نظام هستند و آنها ۳۱مفسد اقتصادی را مدیریت می‌کنند».

روز ۳۰خرداد ۹۷ در جلسه مجلس رژیم نماینده‌یی به نام سلیمی گفت: «دهها بابک زنجانی تولید شده است. فقط از محل تفاوت قیمت ارز یک رانت ۱۱۰هزار میلیارد تومانی ایجاد شده است. چه کسانی پشت این هستند»؟

از نظر آخوند روحانی اینها همه جنگ روانی است؟!

خامنه‌ای هم بدتر از روحانی شیاد روی زخم مردم نمک می‌پاشد، او هم مردم را به مصرف‌گرایی و تجمل‌پرستی متهم می‌کند.

خامنه‌ای ۲۵خرداد ۹۷ گفت:‌ «مردم وظایفی دارند بایستی این وظایف را انجام بدهند توده مردم بایستی مسأله اصراف را مورد توجه قرار بدهند ما چند سال قبل از این، مسأله اصراف را مطرح کردیم، زیاده‌روی و لخرجی در اموری که نیاز نیست. عادت کردند به سفرهای خارج بروند این عادت را رها کنند ترک کنند رفتن به سفرهای خارجی تفریحی به کشورهای گوناگون البته غیر از سفرهای زیارتی و عتبات یا به حج این مورد نظر نیست».

ملاحظه می‌شود مردم محروم ما کلیه و چشم و اعضای بدنشان را می‌فروشند، زنان این میهن جنین را در رحم پیش‌فروش می‌کنند، این همه گورخواب و کارتن‌خواب و زیرپل‌خواب، است اما از نظر علی خامنه‌ای مشکل این مملکت شده است اصراف و سفرهای خارجی و اشرافی‌گری.

بی‌سبب نیست مردم ایران شعار می‌دهند:‌ مرگ بر خامنه‌ای، ملت گدایی می‌کند، آقا خدایی می‌کند!

همین روزها فاش شد که شخص خامنه‌ای یک ویلای ۱۰هزار متری را در لواسان به پاسدار حسن فیروز‌آبادی، رئیس سابق ستاد مشترک نیروهای مسلح، از سالها قبل داده بوده.

بی‌دلیل نیست که اعتراضها و خشم مردم خاموش نمی‌شود. در این هفته بیش از ۹۰حرکت اعتراضی ثبت‌شده داریم. یعنی روزانه نزدیک به ۱۳تظاهرات و تجمع وجود داشت. 

سؤال: علت این ناامیدی و خستگی که خامنه‌ای و روحانی می‌گویند چیست؟ یعنی اعضای مجلس رژیم که خامنه‌ای امروز احضارشان کرد یا افرادی نظیر عبدی چرا این‌گونه ناامید و نگران هستند؟

اسحاق علی‌نژاد: به‌خاطر این‌که هیچ راه‌حلی به‌لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وجود ندارد این حرف یکی دو نفر از مهره‌های رژیم نیست این حرف تمامی مهره‌ها است.

مسعود نیلی، مشاور روحانی و تئوریسین اقتصادی رژیم، به‌کلی ناامید است و خود را باخته است. طوری که برخی رسانه‌ها می‌گویند قصد خداحافظی دارد.

مسعود نیلی در روزنامه اعتماد ۲۸خرداد ۹۷ می‌گوید: «برخی معتقدند مسأله اصلی کشور سیاسی است و تا در این زمینه توفیقی حاصل نشود، راه‌حل‌های پیشنهادی در حوزه‌های سیاستی، پشت در اتاق‌های تصمیم‌گیری می‌مانند... سیاست، معمولاً مسیرهای مختلف و متعدد ورود را باز می‌کند تا اقتصاد بتواند انتخاب‌های مختلف را امتحان کند. اما اگر به جای ایفای این نقش، راه را محکم بسته و هیچ روزنه‌‌یی برای عبور باقی نگذاشته باشد، آنگاه از اقتصاد نمی‌توان انتظار معجزه داشت».

سایت عصر ایران روز ۲۱خرداد ۹۷ از ۲۱ابرچالش نام برده است که بیش از ۱۰مورد آن اقتصادی ـ اجتماعی است و رژیم برای هیچ‌کدام راه‌حلی ندارد.

خامنه‌ای و روحانی دل بسته بودند به برجام و لغو تحریمها که با جذب سرمایه و پولهای مسدودشده راه نفسی باز شود. با خروج آمریکا از برجام در ۱۸اردیبهشت ۹۷ این راه نفس دارد بالکل بسته می‌شود.

من لیستی از بیش از ۴۰شرکت دارم که بزرگترین غولهای نفتی، بیمه، حمل‌ونقل، هواپیمایی، خطوط کشتیرانی، ارتباطات و مخابرات، بانکها و نظایر آن هستند که از ترس تحریمهای آمریکا معامله با رژیم را قطع کردند یا به‌شدت کاهش دادند.

تعداد زیادی از آنها اروپایی هستند که رژیم چشم به برجام اروپایی بسته بود.

این از وضعیت بین‌المللی و بن‌بست آن، از طرف دیگر در داخل هم با یک جامعه جوشان و خروشان روبه‌روست. روی دهانه آتشفشان نشسته است که یکبار در دیماه ۹۶ فوران کرد و تمام نظام را به لرزه درآورد. اینها ریشه ناامیدی‌هاست. باتلاق بن‌بست.

پارسال در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در ۱۰تیر ۹۶ خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور مقاومت بر این واقعیت انگشت گذاشت و گفت: «بزرگ‌ترین تهدید رژیم برخلاف تبلیغاتش دشمن خارجی نیست، بلکه قیامهای کمین‌کرده در دل جامعه ایران است».

آن موقع کسی پیش‌بینی نمی‌کرد که چنین قیام قهرمانانه‌یی در دل زمستان اختناق سر بر بیاورد. اما شد. ۱۴۲شهر همزمان بپاخاستند. با شعاری واحد:‌ مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر روحانی، یعنی نفی تمامیت رژیم.

خانم مریم رجوی در همان سخنرانی گردهمایی پارسال ۳حقیقت اساسی را گفتند:‌

اول:‌ سرنگونی رژیم ولایت فقیه ضروری است

دوم: سرنگونی این رژیم در دسترس است

و سوم: یک آلترناتیو دموکراتیک و مقاومت سازمان‌یافته برای به‌زیر کشیدن استبداد مذهبی وجود دارد.

آری، اگر رژیم در اوج ناامیدی و یأس و نگرانی است همان‌طور که خامنه‌ای و روحانی این روزها می‌گویند، آن روی سکه ایران اوج امید و امیدواری است. قیام و ایستادگی یعنی امید، شورش و برخاستن یعنی امید.

کانونهای شورشی در داخل میهن اسیر و جوانان دلیر با پشتوانه این آلترناتیو و ارتش آزادیبخش و هزار اشرف یعنی امید. در نتیجه از همین‌جا و در آستانه گردهمایی بزرگ پاریس به همه هموطنانم که در این گردهمایی عظیم شرکت می‌کنند و پیام امید به آزادی و رهایی مردم ایران و سرنگونی و پیروزی محتوم را فریاد می‌کنند، درود می‌فرستم.
جام جهانی فوتبال وهیاهوی آخوندها برای پوشاندن جنایاتشان

بی‌شک جام جهانی فوتبال یکی از بزرگترین رویدادهای ورزش جهان است. در ایامی که این تورنمنت بزرگ بین‌المللی در جریان است بخش وسیعی از اخبار خبرگزاریها و رسانه‌ها به آن اختصاص پیدا می‌کند.

در رویدادهای بزرگ ورزشی مانند المپیک، بازیهای آسیایی، جام جهانی فوتبال و... علاوه بر رقابتهای دیدنی و نفس گیر ورزشی شاهد ایجاد یک فضای صلح و دوستی بین ملتها هستیم. هدف از این تورنمنت‌ها فقط برگزاری مسابقات در یک یا چند رشته ورزشی در وجه فنی و تکنیکی آن نیست.

تاریخ، هرگز قهرمان آلمانی لوتز لونگ را که در بازیهای المپیک ۱۹۳۶ برلین در بحبوحه قدرت‌گیری نازیسم هیتلری و تبلیغ اندیشه‌های‌ نژادپرستانه توسط او در آلمان دست جسی اوئنز سیاه‌پوست را گرفت و به او پیروزی‌اش را تبریک گفت فراموش نمی‌کند. در حالی‌که هیتلر حاضر نشد که با قهرمان سیاه‌پوست دست بدهد. 

جسی اوئنز و لوتز لونگ در المپیک ۱۹۳۶در برلین

جسی اوئنز و لوتز لونگ در المپیک ۱۹۳۶ در برلین 

این قهرمان آلمانی از اوئنز سیاه‌پوست به‌خاطر حرکت غیرانسانی و نژادپرستانه هیتلر معذرت‌خواهی کرد و گفت او نماینده آلمان نیست.

جسی اوئنز در مصاحبه خود گفت کسی که به من راهنمایی کرد که چگونه بیشتر بپرم و قهرمان بشوم لوتز لونگ بود. این دو رقیب آن‌چنان با هم رفیق شدند که اولین کار جسی اوئنز بعد از پایان جنگ جهانی دوم که لونگ در آن کشته شد،‌ ملاقات با خانواده لونگ در برلین بود. این حرکت اوئنز پاسخی به خواسته لونگ بود که در نامه‌یی از اوئنز خواسته بود‌: «بعد از من،‌ روزی به سراغ پسرم بیا و به او بگو که رابطه انسانها روی کره زمین می‌تواند چگونه باشد».

حافظه تاریخ هم‌چنین خاطره کارلوس اومبرتو کاسزیلی گاریدو یکی از سر‌شناسترین فوتبالیست‌های شیلی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی را از یاد نخواهد برد. او در زمره فوتبالیست‌های شیلیایی بود که به رژیم کودتاگر پینوشه نه گفتند.

حمایت از سالوادور آلنده، رئیس‌جمهور مردمی و محبوب شیلی، به تعقیب او توسط دیکتاتوری پینوشه منجر شد. در دوران پینوشه، مثل سایر دیکتاتوریها که برای منافع حقیرشان مرتکب هر جنایتی می‌شوند، مادر این قهرمان شیلیایی را دستگیر و شکنجه کردند.

او در این رابطه می‌گوید:

«آنها می‌خواستند من را با چیزی که برایم از همه چیز عزیز‌تر بود یعنی مادرم، مجازات کنند. برای این‌که من به آنها نه گفتم، به دیکتاتوری در هر زمینه‌‌یی و سطحی نه گفتم، نه! به دیکتاتوری و نه به شکنجه... و آنها من را مجبور کردند با آنچه که بر سر مادرم آوردند بهایش را بپردازم».

اریک کانتونا، فوتبالیست نامدار فرانسوی، با ساختن فیلم مستندی به نام شورشیان فوتبال به زندگی ۵فوتبالیستی پرداخته است که اجازه ندادند هیاهوی فوتبال سرپوشی برای جنایت جنایتکاران باشد و درست برعکس، از این رشته پرطرفدار ورزشی برای آزادی و رساندن پیام مردمشان استفاده کردند.

البته در این فیلم جای شهید حبیب خبیری کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران خالی است. او به‌جای تمکین به قدرت و پیگیری رفاه شخصی، صدای مردم مظلوم خود شد و به صفوف سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. دیکتاتوری آخوندی به‌رغم محبوبیت فوق‌العاده حبیب، او را در ۳۱خرداد سال ۱۳۶۳ اعدام کرد. 

مجاهد شهید حبیب خبیری کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران

مجاهد شهید حبیب خبیری کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران


بنابراین رسالت ورزشکاران و رویدادهای بزرگ ورزشی، پرورش روحیه همبستگی و در یک‌کلام ترجمان کلام جاودان شیخ اجل سعدی است که می‌گوید «بنی آدم اعضای یک پیکرند».

اما ورود آخوندهای جنایتکار به عرصه جام جهانی فوتبال مثل سایر زمینه‌ها فقط باعث آلوده کردن این تورنمنت ورزشی است. آخوندها که در رسیدن و نگهداری قدرت به غیراخلاقی‌ترین شیوه‌ها استاد ماکیاول هستند از هر امکانی برای سوء‌استفاده برای مطامع کثیف خود استفاده می‌کنند.

این نظام چنان به‌دنبال سوء‌استفاده و تحمیل دیدگاههای ارتجاعی و منحط خود به میدانهای ورزشی است که حتی گزارشگرش در گزارش تلویزیونی فوتبال عربستان و روسیه این چنین گزارش می‌کرد:

دو تیم میدان یکی طرفدار تکفیریهای سوریه(یعنی عربستان) است و دیگری عضو جبهه مقاومت و ضدتکفیری(منظورش روسیه پوتین) است.

ویرانه‌یی که رژیم آخوندی بر سر ورزش ایران آوار کرده است بسیار عیان است، هر چند تشریح جزء‌به‌جزء فجایعی که ورزش ایران به‌خاطر حاکمیت آخوندی متحمل شده نیازمند یادداشتهای جداگانه متعدد است. این هم که رژیم آخوندی تلاش می‌کند موفقیتهایی که به‌دلیل تلاش فردی ورزشکاران ایرانی حاصل می‌شود را در کارنامه اعمال خود به ثبت برساند چیز جدیدی نیست و همه دیکتاتورها و نظامهای فاشیستی با صرف هزینه‌های هنگفت تلاش می‌کنند موفقیتهای ورزشی یا هنری در عرصه جهانی کسب کرده و آن را وسیله‌یی برای مشروع جلوه دادن حاکمیت جور و جنایت خود کنند.

اما رذیلانه‌ترین سوء‌استفاده آخوندها از جام جهانی و برد بادآورده در مقابل تیم فوتبال مراکش، استفاده از هیاهوی این برد برای اعدام مخالفان بیگناهی است که اولین آنها محمد ثلاث بود. خبرها حکایت ا‌ز آن دارد که آخوندها در حال توطئه‌چینی برای اعدام رامین حسین‌پناهی تحت‌الشعاع هیاهوی بازیهای بعدی ایران هستند.

مردم ایران اجازه نخواهند داد که حکومت ضدایرانی با این شیوه‌های رذیلانه و با این سوء‌‌استفاده‌ها فرزندان این میهن را کشتار کند.
کلمات (زیبای) زیبا کلام و ماهیت اصلاح طلبان

دیگه تمومه ماجرا!
اخیراً برخی از اصلاح‌طلبان که در حال تلاش برای نجات اصلاحات یا اصلاح اصلاحات هستند حرفهایی می‌زنند که نشان می‌دهد ماسکهای اپوزیسیون‌نمایی که این دارودسته به چهره می‌زنند، تا چه حد رسواست و تمام هم‌و‌غم‌شان حفظ همین نظام است. خوب است در فرصت این نوشته، یک بار دیگر به‌معنی واژه اصلاح‌طلب در نظام ولایت نگاهی بیاندازیم. یکی از این چهره‌های به‌اصطلاح اصلاح‌طلب که با پز روشنفکری و انتقاد به این و آن هم به میدان می‌آید صادق زیباکلام است.
۳۰خرداد و صادق زیباکلام
صادق زیباکلام در ۳۰خرداد ۹۷ کلیپی در یوتیوپ گذاشته است که در آن از جمله در مورد مجاهدین و ۳۰خرداد می‌گوید:
«من این مقاله را ۵سال پیش نوشتم به‌مناسبت ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ در حقیقت یک نقطه‌عطف تاریخی هستش...
حکایت یا سرنوشت مجاهدین خلق یکی از تلخ‌ترین تراژدیهای تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر می‌باشد هیچ چیز مثبت و ارزنده‌‌یی در داستان مجاهدین خلق نیست...
سخنی به گزاف نرفته اگر ادعا شود که اساساً انقلاب اسلامی به‌خاطر ایجاد یک نظام دموکراتیک، یک نظام قانون‌گرا، یک نظام مردمی و آزاد در ایران به‌وجود آمده بود مع‌الاسف ترورها و در سطحی عمیق‌تر عملکرد سازمان مجاهدین یکی از عمده‌ترین موانع تحقق آن آرمانها گردید». 
در همین بند آخر مطلب که می‌گوید «سخنی به گزافه نرفته...» دقت کنید! یکبار دیگر لطفاً این بند را بخوانید. تا ببینید این مهره نظام سخنی به گزافه گفته یا نه. کلمه به کلمه پیش می‌رویم:
می‌گوید: انقلاب اسلامی به‌خاطر ایجاد یک نظام دموکراتیک... به وجود آمد...
ولی نمی‌گوید که خمینی کلمه‌ٔ دموکراتیک را حذف کرد. نمی‌گوید وقتی مجاهدین بر آن اصرار داشتند چه کسی با تشرزدن گفت: جمهوری اسلامی! نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر!
می‌گوید: انقلاب اسلامی به‌خاطر یک نظام قانون‌گرا... به‌وجود آمد...
ولی نمی‌گوید که چه کسی مجلس مؤسسان را که قول هم داده بود زیر پا گذاشت و به جای آن مجلس خبرگان آخوندی را علم کرد‌؟
همین‌طور نمی‌گوید که چه کسی واژه ملی را برای مجلس شورای ملی نتوانست تحمل کند و آن را به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد؟
همین‌طور نمی‌گوید که چه کسی در همین قانون اساسی اصل بنیادی دیکتاتوری را گذاشت، که یک سلطنت مطلقه دینی را حاکم کند؟
همین‌طور نمی‌گوید چه کسی به همین قانون اساسی رأی نداد و برای اصلاح آن، پیشنهادات خود را اعلام کرد؟
می‌گوید(در انتهای بند) عملکرد مجاهدین یکی از عمده‌ترین موانع تحقق آن آرمانهای(دموکراتیک) گردید. ولی نمی‌گوید که همین مجاهدین به‌رغم این‌که به قانون اساسی رأی ندادند و به‌رغم این‌که با انحصارطلبی‌های حزب خمینی از مجلس به‌رغم رأی آوردن حذف شدند باز هم به‌ عمل در چارچوب همان قانون اساسی تضمین دادند؟
می‌گوید: ‌ انقلاب اسلامی بر اساس یک نظام مردمی و آزاد در ایران به‌وجود آمد...
اما نمی‌گوید که این نظام مردمی اولین اقدامش حجاب اجباری و سرکوب زنان و سنگسار و تضییع حقوق زنان و کارگران بود.
هم‌چنین نمی‌گوید که از اولین اقدامات این نظام مردمی سرکوب مردم ستم مضاعف دیده‌ٔ کردستان بود.
هم‌چنین نمی‌گوید که از جمله اقدامات مردمی همین نظام مردمی سرکوب دانشگاهها و بستن دانشگاهها بود.
در همین راستا هزاران نمی‌گوید هست که معلوم نیست چرا در کلام این چنین زیبای زیباکلام اصلاح‌طلب حذف شده است و او از برپایی نظام دموکراتیک که مردم می‌خواستند و خمینی نمی‌خواست ناگهان ۳سال پریده و رسیده به ترورها...؟؟؟
این هزاران نمی‌گوید را هر کسی می‌تواند در تاریخ همان ۳سال از ۵۷ تا ۶۰ بخواند. داستان چماقداری‌ها را. شکنجه‌ها را. داستان برگرداندن قوانین جزای قرون وسطا مثل سنگسار و بریدن دست و پا و بیرون آوردن چشم و پرتاب از بلندی و قصاص را. داستان حمله و هجوم به اجتماعات و قمه‌کشی‌ها را. داستان حذف نامزد انتخاباتی مجاهدین در ریاست‌جمهوری را. داستان تقلبهای انتخاباتی مجلس را. داستان تحریک و صدور انقلاب به عراق و کشورهای دیگر را که باعث جنگ ۸ساله و ۱میلیون کشته از مردم شد را...
راستی چرا جناب به‌اصطلاح اصلاح‌طلب از روی اینها پریده؟؟؟
تازه... حالا که ۴دهه هم از آن خیانتها و جنایتها و نقض حقوق مردم ایران گذشته! و در این ۴دهه بسا بیشتر از این گفتنی‌ها هست که باید به قلم اصلاح‌طلبانی چون زیباکلام بیاید. مثلاً سرکوب اهل تسنن، سرکوب دراویش، غارت مالباختگان، فساد و اختلاسهای نجومی و... کار به جایی رسیده که دیگر کسی نیست که در این کشور به نظام و بانی و اصل و اصولش فحش ندهد و مرگ بر اصل ولایت فقیه نگوید.
اما اصلاح‌طلب با کلام این‌چنین زیبایش به جای گفتن اینها به مجاهدین می‌پرد و «تلخ ترین تراژدی تاریخ» ایران را که همان روی کار آمدن خمینی و نظام ولایت فقیه است، به مجاهدین نسبت می‌دهد. و دلیلش را هم مثل کسی که دارد بچه گول می‌زند با یک کلمه مشتبه «ترورها» توصیف می‌کند. البته باید گفت که فرصت‌طلب موسوم به اصلاح‌طلب در آنجا هم بسیاری «نمی‌گوید»ها دارد. نمی‌گوید که خمینی نزدیک به ۷۵مجاهد را تا قبل از ۳۰خرداد به جرم فروش نشریه کشت. نمی‌گوید که تظاهرات ۳۰خرداد مسالمت‌آمیز بود و همه بی‌دفاع بودند. نمی‌گوید که از شب ۳۰خرداد مسلسلهای پاسداران در زندانها به سینه میلیشیا به کار افتاد. نمی‌گوید که هر خانه‌‌یی از مجاهدین با هلیکوپتر و آرپی‌‌جی و لشکری از کمیته‌چی و پاسدار محاصره و کوبیده می‌شد. فقط برخی اعمال دفاعی مجاهدین را در برابر همه این جنایتها بزرگ می‌کند و می‌گوید «ترورها» مانع تحقق آرمانهای انقلاب گردید!
می‌بینید که کلام اسم زیباکلام بر خود گذاشته، چقدر زیبا و واقعاً «زیبا»ست؟ من هم می‌گویم واقعاً زیباست. ولی کلمه زیبا به‌معنی قشنگ نیست. بلکه به‌معنی زیبنده است. از مصدر زیبیدن. بله واقعاً این کلمات زیبنده همین‌گونه اصلاح‌طلبان است.
فکر نمی‌کنم هیچ اصلاح‌طلبی در دنیا پیدا بشود که بهتر از ایشان از دیکتاتوری خونریزی مثل خمینی و خامنه‌ای دفاع کند و جنایات آنان را به گردن نیروی مدافع آزادی و مقاومت بیاندازد. دیدید که واقعاً کلمات زیباکلام زیبنده‌ٔ ماهیت خود او است. آخر او از خود همین نظام است! اصلاح‌طلب کجا بود؟ اگر نه، کسی که اصلاح‌طلب باشد به این شدت و غیظ و کینه با مبارزان و فداکاران انقلاب دشمنی نمی‌کند و با این عشق از ولایت فقیه مطلقه خونریز دفاع نمی‌کند.

پشت جنجال مذاکره با آمریکا؟

    https://bit.ly/2toBvSG

اعترافات ناگزیر به منفوریت قوه‌ قضاییه فاسد رژیم آخوندی

    https://bit.ly/2MiCryY

زندگی به تباهی کشیده شده ۳تا ۷میلیون کودک کار

    https://bit.ly/2tAth98

بحران و استیصال رژیم ایران بر سر پیوستن به FATF (اف.ای.تی.اف)

    https://bit.ly/2KgwW3d

واشنگتن تایمز: ایران - معرفی برنامه های آلترناتیو شورای ملی مقاومت

https://bit.ly/2Ik14J7

Friday, June 22, 2018

چه نیرویی آلترناتیو است؟


      چه نیرویی آلترناتیو است؟

      بعد از قیامهای ادامه‌دار دیماه گذشته که هدفش آزادی مردم رنجدیده ایران می‌باشد اینک ۲مسأله روی میز آمده است:
      ۱. سرنگونی دیکتاتوری آخوندی
      ۲. آلترناتیو و جانشین آن
      هر چه پیش‌تر می‌رویم این موضوع که آلترناتیو این حاکمیت کیست و کدام نیرو است، جدی‌تر می‌شود. اما در چنین روزهای حساسی طبیعی است که مدعیان آلترناتیو تنها به یک یا دو نیرو محدود نشود. طبیعی‌ است که همه نیروها و گروهها و شخصیتها اعم از وابسته و غیروابسته، فداکار و میوه‌چین... به میدان می‌آیند و ادعای انقلابی‌گری و وطن‌پرستی و مخالف‌بودن می‌کنند. این شرایط درست شبیه شرایطی است که زمستان رو به‌اتمام می‌رود، بادهای بهاری شروع به وزیدن و گیاهان شروع به روئیدن می‌کنند در حالی‌که در کنار گلها، علفهای هرزه هم رشد می‌کنند. در میان گلها، درختان ستبر نیز پوشیده از برگ و شکوفه می‌شوند.
      آری وقتی بوی انقلاب و تغییر به مشام می‌رسد، مدعیان پرادعا از خواب بیدار می‌شوند و به طمع ربودن حکومت از هیچ نیرنگی کوتاهی نمی‌کنند. برای خود سابقه دشمنی با حاکمان می‌تراشند. سابقه سالها زندان و شکنجه و رنج برای خود دست و پا می‌کنند و بدتر از همه به دست و پای نیروهای واقعی انقلاب می‌پیچند و شروع به شیطان‌سازی از آنها می‌کنند. در این لحظات حساس است که باید به این سؤال اساسی جواب داد:
      آلترناتیو واقعی کیست؟
      چگونه می‌توان آلترناتیو واقعی را از انواع غیرواقعیش تشخیص داد؟
      از زیر رنگ‌ولعاب ضخیم نیرنگها چطور می‌شود نیروی اصیل را از دروغین تشخیص داد و چگونه می‌توان عیار مدعیان را محک زد؟
      تجربه انقلابهای جهان ما را به نکات زیر رهنمون می‌شود:
      ۱. نیروی آلترناتیو نیرویی فداکار، از خود گذشته و رزمنده است که دشمنی‌اش با نظام حاکم ظالم برای همه روشن است. این نیرو که همواره در جنگ با دشمن بوده، شهدای زیادی را تقدیم خلقش کرده است. اسرای زیادی در هر دوره در زندانهای دشمن داشته و دارد. زندانیانی که مقاومت و ایستادگیشان چه بسا باعث اعدام و شهادتشان شده‌ است. این نیرو به هدفش ایمان دارد. هدفی که همان آزادی مردمش می‌باشد، برایش از همه چیز مهم‌تر است. از جان، مال، خانواده و...
      ۲. آلترناتیو از دل مردم و اجتماع خودش برخاسته و برای آنها مبارزه می‌کند.
      ۳. نیرویی است که متکی و مجهز به اطلاعات مردمی است و در شرایطی که دشمن به سرکوب گسترده دست‌ زده است، با ریشه‌هایی که در میان مردم دارد می‌تواند با به‌دست آوردن اطلاعات نظام حاکم، واقعیت و ماهیت آنها را افشا کند.
      نمونه‌ٔ افشاگری مجاهدین درباره برنامه خائنانه‌ٔ اتمی رژیم آخوندی پیش روی همه جهان است.
      ۴. آلترناتیو به هیچ قدرتی وابسته نیست. به‌معنای واقعی کلمه مستقل است و به‌طور خاص از نظر مالی تنها به خود و به مردمش و هوادارانش وابسته است.
      ۵. آلترناتیو باید دارای یک تشکیلات قوی و دموکراتیک باشد.
      ۶. آلترناتیو باید رهبری مشخصی داشته‌ باشد که از دل نبرد با رژیم حاکم که دشمن مردم است سر برآورده و در طی سالیان در صحنه‌های سخت و حساس، صداقت و صلاحیت خود را نشان داده است. رهبری که دست در آتش مبارزه با دیکتاتوری داشته باشد و بهای همه‌ٔ رنجهای آن را داده باشد.
      ۷. آلترناتیو باید دربرگیرنده طبقات و اقشار مختلف جامعه و خواهان یک نظام دموکراتیک باشد.
      ۸. نیروی آلترناتیو باید از نظر بین‌المللی شناخته‌شده باشد و این شناخته‌شدگی را در طی مبارزه سالیانش به‌دست آورده باشد.

    Iran: Suppressive Forces Must Be Sanctioned


    By Staff Writer
    At the end of last year, millions of Iranians took to the streets to protest against the Iranian regime and its corruption and mis-management of the country’s resources. The protests quickly turned into a nationwide uprising and it shook the regime to the core. During the anti-government demonstrations people were heard chanting “Down with Rouhani” and “Down with Khamenei”. The people made it very clear that they want regime change and to this day they are still protesting.
    This has really affected the Iranian regime and it knows that it cannot ever gain the trust of the people. As usual, the regime has resorted to threatening the people and blaming the situation on outside factors. More than 20 people died at the start of the protests and at the beginning of the year Brigadier Hossein Ashtari, the police chief, blamed other countries for the public unrest. He said that the United States is the one leading it all.
    The people have been supressed by the Iranian regime for decades. Much of this suppression is physically violent, as Ashtari knows. The country’s police and paramilitary forces are the main executors of the violent suppression
    The Iranian police, formerly known as the Law Enforcement Force (LEF) of the Islamic Republic of Iran is charged with physical, moral and social security, according to Supreme Leader Ayatollah Ali Khamenei. The Supreme Leader himself appoints the police chief and he is in charge of enforcing the regime’s Islamist ideology. Another force in Iran is the Basij, or religious police, which is also notoriously violent.
    These forces are responsible for the death of dozens of protesters and the arrest of thousands in recent months. They regularly carry out human rights violations and enforce requirements such as the wearing of the hijab. The organisations have declared the they will not tolerate defiance and will deal with protesters “firmly”.
    During the height of the protests, they fired shots into crowds of unarmed protesters and deployed forces to intimidate the people and to dissuade them from joining protests.
    Forces should be on the street to protect the people, not harm them. The Iranian people deserve to exercise their right to protest and they should not be harmed in the process.
    The main opposition to the Iranian regime, the National Council of Resistance of Iran (NCRI), has been calling for support from the international community. It wants to ensure that those in charge of perpetrating attacks on the people are held accountable and it calls on the United States and European Union to sanction the officials in charge.
    On 30th June, the NCRI will be hosting the annual Free Iran rally in Paris. As with previous years, tens of thousands of Iranians from around the world will be in attendance to hear from officials, dignitaries, lawmakers and politicians from a wide range of countries about how they are supporting the resistance movement and what they are doing in their countries to push for a free and democratic Iran where the people’s human rights are respected.

    تابش گردهمایی بزرگ ایرانیان و صدای خفاشان


    چون تو خفاشان بسی بینند خواب            کین جهان ماند یتیم از آفتاب

    گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس، امسال با هر سال دیگری متفاوت است؛ چه به‌دلیل قیام مردم ایران علیه رژیم، چه به‌دلیل عبور سرفرازانه مجاهدین از قتل‌گاه لیبرتی و چه به‌دلیل تغییر تعادل بین‌المللی علیه رژیم با تغییر دولت و سیاست آمریکا در برابر رژیم و خروج آمریکا از برجام.
    هموطنان و اشرف‌نشانهای خارج کشور هم بر بستر همین راههای هموارشده که به یمن سالها رنج و تلاش قهرمانان اشرفی و اشرف‌نشانها حاصل شده تصمیم دارند فریادشان را هر چه بلندتر و ندای آزادی مردم ایران را هر چه رساتر به گوش جهانیان برسانند. ندایی را که در سخنان مریم رجوی و برنامه او برای ایران فردا به‌وضوح متبلور می‌بینند.
    در برابر شکوه و عظمت این گردهمایی، شب‌پرستان حاکم بر میهن، برخود می‌لرزند. خفاشانی که با صدای خود تصور می‌کنند می‌توانند وانمود کنند هنوز شب است. رژیم آخوندی برخلاف سالهای قبل که اعتراضاتش علیه فرانسه برای اجازه دادن به گردهمایی مجاهدین را در لفافه و به‌صورت غیرعلنی مطرح می‌کرد، امسال اما از ۱۰روز قبل به‌دلیل شرایط بحرانی در داخل و انزوای شدید منطقه‌یی و بین‌المللی، پرده‌ها را کنار زده و سردمداران نظام یکی پس از دیگری به صحنه می‌شتابند تا به‌زعم خود جلو تابش گردهمایی بزرگ مقاومت ایران را بگیرند. آخرین موردش عباس عراقچی معاون سیاسی وزارت‌خارجه رژیم است.
    خبرگزاری حکومتی ایسنا نوشته، عراقچی در برابر مقامات فرانسوی در تهران: «نسبت به استمرار حضور گروهک تروریستی منافقین و فعالیت آنان در خاک فرانسه اعتراض کرده و خواستار ممانعت از اقدامات این گروهک تروریستی در فرانسه شد». همین خبرگزاری حکومتی روز ۲۱خرداد هم از قول بهرام قاسمی نسبت به صدور مجوز از طرف فرانسه برای گردهمایی بزرگ ایرانیان نوشت: «اقدامی است ناپسند، غلط توسط آنهایی‌ که در پاریس این مجوزها رو صادر می‌کنند».
    روز ۲۲خرداد ۹۷ مجری تلویزیون رژیم در حالی که از برگزاری گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس داشت قالب تهی می‌کرد، از محمدجواد لاریجانی، از مهره‌های خامنه‌ای در قضاییه آخوندها، پرسید: «آقای دکتر! هفته بعد قراره نشستی رو منافقین داشته باشند در اروپا اعتراضاتی رو هم بهش داشتیم سال گذشته و سالهای قبل از آن چهره‌های مختلفی رو از آمریکایی‌ها از همین رودی جولیانی و اروپایی‌ها بله و جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، در آن سخنرانی کردند، پول گرفتند و سخنرانی کردند این روزها تحرکات منافقین داره بیشتر میشه قراره چه نقشی رو در این سناریوی ضدایرانی آمریکایی‌ها علیه ما ایفا کنند؟» جواد لاریجانی که در پاسخ تلاش می‌کرد با ادبیات لمپنی به مجری تلویزیون رژیم روحیه بدهد، بیشتر وضعیت آشفته خودش را نشان داد و گفت: «اولین نقشی که دارند نقش تروریستی هست، نقش تخریبی،.. اینها رو تطهیر کردند آمدند دوباره فعالیت در داخل ایران اینها معتقدند منافقین مهره‌‌یی هستند، تنها مهره‌‌یی هستند که می‌توانند در ایران در کنار سایر تروریستها اقدامات تروریستی انجام بدهند و ضمنا در بیرون هم به‌عنوان یک چهره فعال سیاسی مطرح باشند... رسواترین گروه هستند اما رسواتر استراتژی غربی‌هاست این غربی‌هایی که طرفدار حقوق‌بشر هستند و مدعی هستند که باید با تروریسم جنگید چگونه پایتخت‌هاشون برای تروریستهای آدمکش به این درجه و به این مقدار فرش قرمز پهن می‌کنه بهترین خانه در اختیارشون می‌گذاره».
    ۲روز بعد روزنامه حکومتی سیاست روز در مطلبی با عنوان «نشست گروهک تروریستی منافقین درباره محوریت مقابله با ایران برگزار می‌شود»، گردهمایی بزرگ ایرانیان در فرانسه را «مجرمانه!» قلمداد کرد و نوشت: «قرار است تا گروهک تروریستی منافقین در ادامه اقدامات مجرمانه خود علیه ملت ایران در ۳۰ژوئن ۲۰۱۸ با محوریت تقابل با جمهوری اسلامی نشستی در فرانسه داشته باشد». بعد هم نسبت به یک دهه کارزار مجاهدین در ناکام گذاشتن تلاشهای پرهزینه و میلیاردی رژیم آخوندی با همراهی مماشات‌گران بین‌المللی در لیست‌گذاری مجاهدین، ابراز سرخوردگی کرد و نوشت: «در طی سالهای اخیر منافقین با لابی‌گری در سازمانهای بین‌المللی، اروپایی و کنگره آمریکا، تلاش کرده‌اند زمینه خروج نام خود از فهرست گروه‌های تروریستی را فراهم کنند»بعد هم مأیوسانه نوشت: «فرانسه کشوری پیشرو در حمایت از منافقین بوده و به‌عنوان اولین کشور اعلام کرد که حاضر است به اعضای منافقین اردوگاه اشرف پناهندگی سیاسی دهد. در حقیقت با این اعلام آمادگی فرانسه نشان داد که مهد آزادی و حقوق‌بشر برای همیشه فرزندان تروریست خود را در آغوش خواهد گرفت».
    این رسانه باند خامنه‌ای با همه بدوبیراهی که به فرانسه و کشورهای اروپایی در مورد برگزاری گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس می‌گوید، باز هم به همان کشورها «شرایط حساس جاری» رژیم را یادآور شده و از وزارت‌خارجه رژیم می‌خواهد که: «دستگاه دیپلوماسی کشورمان باید ورود ویژه‌یی به این مسأله داشته باشد و از کشورهای اروپایی بخواهد با روشنگری‌های لازم، در راستای اهداف مشترک ایران و اتحادیه اروپا در پیشبرد موفق روابط تحت شرایط حساس جاری همه تلاشهای خود را بکار گیرند». بعد هم از قول پاسدار نقوی حسینی، معاون سابق نیروی تروریستی قدس و سخنگوی فعلی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس رژیم، نوشت: «منافقین با نشست آتی خود درصدد خدشه‌دارکردن مناسبات ایران و اروپا هستند، این گروهک‌ها در تلاشند تا تمام مناسبات مسالمت‌‌آمیز بین ایران و اروپا از بین رود، نشست آتی هم با هدف تاثیرگذاری بر رفتار اروپایی‌ها برگزار می‌شود، به‌ویژه در شرایط کنونی که مذاکرات برجامی بین ایران و اروپا در حال انجام است».
    همین روزنامه حکومتی سپس یکی دیگر از تلاشهای مفتضحانه حکومت آخوندی علیه گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس را یادآوری کرده و نوشته: «کاظم جلالی رئیس گروه روابط پارلمانی جمهوری اسـلامی ایـران با پارلمان اروپاطی نامه به همتای خود در پارلمان اروپا مراتب اعتراض خود در خصوص برگزار نشست گروهک تروریستی منافقین در اروپا را اعلام کرد».
    حال این سؤال باقی می‌ماند که این «گروهک! رسوای! تروریستی!» چه قدرقدرتی است که با وجود رژیم آخوندی با صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و هارت‌و‌پورت بی‌پایان در مورد قدرت موشکی و... و هم‌پیمانی با مماشات‌گران کشورهای غربی و... توانسته بر همه سیاستهای غرب فائق آمده و نظام ولایت فقیه را به دریوزگی لغو گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس در برابر هر مقام ریز و درشت اروپایی بکشاند؟!
    البته این سؤالی است که دیکتاتورها یارای پاسخ گفتن به آن را ندارند. اما هموطنان آزاده که برای این گردهمایی کفش و کلاه سفر فراهم کرده‌اند و همدیگر را برای مشارکت در آن برمی‌انگیزانند، پاسخشان به این سؤال و رژیم آخوندی روشن است:
    چون تو خفاشان بسی بینند خواب          کین جهان ماند یتیم از آفتاب

    کهکشان۹۷، نماد پیروزی آلترناتیو و مقاومت مردم ایران




      در کهکشان الماس ۹۶، انفجاری از خشم و شادی و صدای خفه‌شده سالیان به شور و شادی تبدیل شد. و به‌قول خبرگزاریها ”بهار ایران ورق خورد“ و چشم‌انداز رهایی مردم ایران و منطقه به منصه ظهور رسید.
      همگان در قیام دیماه ۹۶ به چشم دیدند که بهار ایران آن‌طور که در کهکشان ۹۶ نوید داده شد با قیام سراسری مردم ایران‌زمین، ورق خورد.
      صدای اشرفیان که ۱۴سال تمام در محاصره بودند و صدای اشرف‌نشانها با صدای خلق قهرمانشان، به‌هم رسیدند. اما چگونه و به چه بهایی بهار ایران ورق خورد؟ و این صدا شنیده شد؟ و راستی اشرف در این سالیان چگونه ایستاد؟
      تا آنجایی‌که به رژیم برمی‌گشت در طول ۳۹سال گذشته، از ۲عنصر کلیدی در سیاست داخلی و خارجی خود استفاده کرده تا این صدا را خفه کند. ترور، گروگانگیری و ارعاب و شانتاژ(صدورارتجاع و تروریسم به خارج از مرزها) و اعدام و سرکوب و کشتار در داخل به بهای نابودکردن مقاومت مشروع به هر قیمت.
      و تا آنجا که به امدادهای غیبی حامیان مماشات‌گر بین‌المللی رژیم برمی‌گشت، تمام پایگاه‌های ارتش آزادیبخش و مجاهدین بمباران شد، مجاهدین خلع‌سلاح شدند، در روز روشن به کشتار مجاهدین در اشرف و لیبرتی چشم بستند و با کودتای ارتجاعی و استعماری در ۱۷ژوئن، سودای تحویل‌دادن رهبران مجاهدین را به رژیم ایران در سر داشتند و در فروپاشی نرم و سخت مجاهدین شادمانی و پایکوبی و لحظه‌شماری می‌کردند.
      آری این‌چنین انسانیت را قربانی مماشات کرده و توجیه‌گر این جنایتها شدند. و امروز هم برای حفظ همین نظام پلید و برای مخدوش کردن مقاومت و قیام ایران، مدعی آلتوناتیوهای پوشالی و آن‌چنانی می‌شوند. اما کهکشان ۹۷ پرخروش و غرنده‌تر از پیش نماد آلترناتیو واقعی برای قیام و سرنگونی خواهد بود.
      در کهکشان ۹۶ در پاریس خانم مریم رجوی گفتند:
      ” امید ما این است که جنبش سازمان‌یافته‌یی داریم که از رنج و مقاومت خود، پلی به‌سوی آینده ساخته است. و کسی هست که این امید‌ها را به‌پیروزی می‌رساند، پیشتازی برخاسته از رنج و درد مردم که پرچم نبرد با دو دیکتاتوری را دراهتزاز نگه‌داشته است. شب‌چراغ تاریکی‌های این مبارزه،حلقه‌ وصل همه‌ این امیدها، نقطه امید ملت ایران؛ مسعود. زمانی آرش، مرزهای ایران‌زمین را مشخص کرد. حالا او، همان دستی در کمان تاریخ است که این‌بار آن را به‌سوی آزادی خم می‌کند. بله، امید خجسته یک ملت».
      این صدای قلبهای به‌ستوه آمده مردم ایران، صدای مردم سرکوب‌شده و کشتارشده سوریه و عراق و یمن و صدای همه آزادی‌خواهان جهان بود که از زبان مریم رجوی بیان شد و برای همه بعد از ۱۴سال این سخن رئیس‌جمهور برگزیدهٔ مقاومت مریم رجوی اثبات شد که: «خطر بنیادگرایی رژیم خمینی صدها بار از بمب اتمی خطرناک‌تر است».

      قیام ایران و کانونهای شورشی:

      واقعیت این است که پس از قیام مردم ایران در دیماه ۹۷ که سراپای رژیم را لرزاند، چیزی ورق خورد و جامعه ایران وارد وضعیت جدیدی شد. قیامی که شهربه‌شهر لرزه بر بنیان رژیم آخوندها افکند و خاموشی‌ناپذیر هم‌چنان شعله می‌کشد. قیامی سراسری و گسترده.
      قیامی که خانم مریم رجوی در جلسه‌یی با عنوان «قیام مردم ایران، خیزش جوانان برای سرنگونی رژیم» در روز ۲۱بهمن ۹۶ در مورد نقش مجاهدین و کانونهای شورشی در آن چنین گفتند:
      ” اما سومین عامل، حضور فعال مجاهدین و مقاومت ایران است که خوشبختانه با خطوط هدایت‌کننده، سمت‌گیری نویی برای این جنبش فراهم کرد. این همان عنصر تعیین‌کننده‌یی است که راه‌ نشان می‌دهد، جهت می‌دهد و از انحراف بازمی‌دارد. این همان عنصر راهنما و رهبری‌کننده است که استمرار قیام‌ را تضمین می‌کند و در قیامهای اخیر از جمله در نقش‌آفرینی هزار اشرف بارز شد.
      هر چه کانونهای شورشی تکثیر می‌شود قدرت خیزش شما بیشتر می‌شود. راستی این کانون‌ها در چه شرایطی شکل می‌گیرند و رشد می‌کنند؟
      از یک طرف نارضایتی و عصیان متراکم و انباشته در همه شهرها و روستاهای ایران و از طرف دیگر جوشش خون شهیدان و خون قتل‌عام‌شده‌هاست. تویسرکان که در جریان قیام، یکی از شدید‌ترین درگیریها در آنجا اتفاق افتاد می‌دانید کجاست؟‌ این همان شهری است که هنگام قتل‌عام در سال ۶۷، مجاهدین زندانی را جلوی چشم مردم در خیابانها دار زدند. حالا از همان شهرها قیام‌ها می‌جوشد“.
      آری، مردم ایران در قیام خود فریاد زدند که چه می‌خواهند، سرنگونی رژیم با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و جایگزینی آن با یک جمهوری مبتنی بر آزادی و دموکراسی واقعی.
      خانم مریم رجوی برای تحقق این مقصود گفتند:
      ” برای این مقصد پرشکوه، ما مقاومت را انتخاب کرده‌ایم؛ ما مقاومت را انتخاب کرده‌ایم‌؛ در هر کجا و به‌ هر شکلی که آرمان آزادی می‌طلبد. ما مقاومت را انتخاب کرده‌ایم؛ تا هر زمان که ظلم و استبداد باقی است و به این انتخاب افتخار می‌کنیم. ما از پا نخواهیم نشست“.
      آری هم‌پیمان با مریم رجوی تا ظلم و استبداد باقی است از پای نخواهیم نشست و برای خلق کهکشانی عظیم‌تر از قبل که صدا و فریاد مردم و کانونهای شورشی به‌پاخاسته ایران‌زمین را نمایندگی می‌کند و با تمام توان پشتیبان و رساننده خواسته آنان خواهد بود، به فراخوان برای گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس لبیک گفته و با شرکت پرشور در کهکشان ۹۷ هم‌صدا و هم‌پیمان با مردم ایران و هزار کانون شورشی و هم‌صدا با مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیدهٔ مقاومت فریاد می‌زنیم:
      «تا هر زمان که ظلم و استبداد آخوندی باقی است ما مقاومت را انتخاب می‌کنیم و به این انتخاب افتخارمی‌کنیم و از پای نخواهیم نشست».

      تروریسم، واجب تر از نان شب برای رژیم ایران

      عملکرد هر پدیده از ماهیت آن سرچشمه می‌گیرد. وقتی اسم از ولایت فقیه می‌آوریم در درجه اول چیزی که به ذهن متبادر می‌شود این است که ولایت فقیه چرا؟
      چرا رژیم آخوندی نیاز به توسعه و گسترش ایدئولوژی ارتجاعی و عقب‌مانده خودش دارد؟ به چه دلیل خامنه‌ای به خودش این اجازه را می‌دهد که خود را امام کل مسلمین جهان بداند! و در این زمینه هزینه کلان کند؟
      در سال ۱۳۵۷ خمینی در شرایطی بر سر کار آمد که بیشتر مردم ایران عقاید مذهبی و سنتی داشتند؛ او با دجالیت تمام با سوار شدن بر این باور و عقیده توانست امیال شوم خود را پایه‌ریزی کند و خود را امام امت و ولی امر مسلمین جهان قلمداد کند.
      او با به قدرت رسیدن، مساجد و کتابخانه‌ها را به زندان و شکنجه‌گاه تبدیل کرد؛
      زنان باردار و نوجوانان را بدون کوچکترین گناهی اعدام کرد و در یک کلام، به اسم دین و اسلام، پایه‌های دیکتاتوری مذهبی خود را شکل داد و در مواجهه با کوچکترین مخالفتی، با آوردن اسم دین و مذهب، مردم را به سکوت و خاموشی وادار کرد.
      وقتی از رهبری در جمهوری اسلامی ایران صحبت می‌کنیم به‌معنای آن است که حرف اول و آخر را او یعنی تنها یک نفر می‌زند.
      بقیه مناصب و ارگانها نمودی ظاهری دارند و در یک کلام، میان تهی هستند. بقای این ولایت، بر دو عنصر سوار می‌شود؛ سرکوب در داخل و صدور تروریسم در خارج از مرزها؛
      در اینجا تنها نگاهی کوتاه به شرط دوم که ریشه در بنیادگرایی دارد پرداخته می‌شود.
      خمینی از همان سالهای بعد از انقلاب، پایه‌ریزی ایدئولوژی ارتجاعی‌اش را با ساخت مدارس برای کودکان و نوجوانان در عراق و سوریه و...به اسم کشافه المهدی آغاز کرد؛ در آن با خرج هزینه‌های گزاف و هنگفت، آموزش تئوری کودکان را در خط و مسیر اهدافش به دست گرفت و میخ ولایت سفیانی‌اش را محکم و محکم‌تر کرد.
      همین روند در میان جوانان، به‌صورت تأسیس دانشگاههایی به نام جامعه المصطفی برای طلاب جوان در آمد.
      در داخل ایران این امکان برای افراد خارجی در شهرهای قم و مشهد فراهم بود و در خارج از مرزها به‌منظور تبلیغ و گسترش اهدافش، در کشورهایی مانند هندوستان، افغانستان، عراق، یمن و کشورهای خاور دور و نزدیک.
      هدف، پایه‌ریزی ایدئولوژی بنیادگرایانه حاکمان تهران در ذهن و ضمیر کودکان و نوجوانان بود تا به این وسیله به نوعی، بقای این نظام منحوس تضمین شده باشد و گسترش آن به نسل‌های آینده نیز از این طریق، عملی گردد.
      مرحله دیگر کار، راه‌اندازی شبکه‌های گوناگون جهت تبلیغ و سرمایه‌گذاری فرهنگی در دیگر کشورها بوده است. این کار از طریق تأسیس کانال‌های ماهواره‌ای و محلی با هدف هدایت و حمایت از شبه‌‌نظامیان، دسته‌های عملیات تروریستی در منطقه و تهییج و ترغیب آنها صورت می‌گرفته است. نمونه‌هایی از این موضوع، تلویزیون آفاق در خدمت نوری مالکی نخست‌وزیر پیشین عراق، شبکه القدیر در خدمت سپاه بدر و یا شبکه فلسطین الیوم بوده‌اند.
      حقیقت این است که در این خصوص، سطور یک مقاله نمی‌توانند تمامیت تصویر شومی را که سایه اختاپوس شوم بنیادگرایی بر تمامیت منطقه گسترده، بازتاب نمایند.
      سایه‌ای که از سوی سپاه پاسداران ایران، هر روز گستره‌اش فراتر از روز پیش، پیش رفته و در جهت گسترش بنیادگرایی برخاسته از تهران، گامی دیگر به پیش برمی‌دارد. گامی، به بهای خون و جان و مال ملتهای مظلوم منطقه...

      در جریان آخرین تحقیقات در این خصوص، هزینه‌ای که رژیم ایران صرف چنین اقدامات سو‌ئی کرده، برابر با ۱۵۰میلیون دلار برآورد شده است. (البته فقط در زمینه سرمایه‌گذاریهای فرهنگی) آمار دقیق، بر کسی عیان نشده اما آنچه برای مردم ایران بسیار مشهود و ملموس است، گرانی زندگی است!
      مردم زلزله‌زده کرمانشاه که ماهها بعد از زلزله، از حداقل‌های دارویی و استقراری محروم هستند، طعم تلخ این محرومیت را با تمام وجود چشیده‌اند؛ همانها که کودکان خردسالشان، به‌دلیل عدم دسترسی به اولیه‌ترین و واجبترین ضروریات زندگی، در مقابل چشمانشان جان می‌دهند و بستگانشان را داغدار، در این دنیا باقی می‌گذارند...
      کارگران ایران، با ماهها حقوق پرداخت نشده و شرم از نگاه فرزندانشان برای اولیه‌ترین مایحتاج زندگی، این درد را با گوشت و پوست و استخوان، لمس کرده‌اند؛ آنها، طعم بنیادگرایی مذهبی را با گرسنگی و ناداری و فقر، چشیده و در برابر حقوق به یغما رفته‌شان، گاه جز خودکشی و خودسوزی، بر خود راه فلاحی نیافته‌اند...
      زنان، جوانان، مال باختگان، فرهنگیان و بازنشستگان نیز دردی مشترک دارند...
      بی جهت نیست که تمامی آنها برای خلاصی از وضع موجود، فریادهایشان را در یک جهت و با یک هدف بلند کرده‌اند: سرنگونی ولایت فقیه!
      چرا که تجاوز رژیم در خاورمیانه نشانه ضعف آن است و نه قدرت؛ این دیکتاتوری نه تنها حقوق‌بشر را در ابعاد بسیار بزرگ در ایران نقض می‌کند بلکه با بکار گیری منابع اقتصادی ایران، منبع بی‌ثباتی در سراسر خاورمیانه است. و این خطری برای کل جهان است. مقابله با این رژیم نه تنها به نفع مردم ایران بلکه به‌سود کل جهان خواهد بود.
      و این نیازمند یک سیاست قاطع در برابر این رژیم و به‌رسمیت شناختن مقاومت بر حق مردم و شورای ملی مقاومت و ایران خواهد بود.