Sunday, June 25, 2017

مریم رجوی: عید سعید فطر مبارک باد


خانم مریم رجوی پایان ماه مبارک رمضان و فرا رسیدن عید سعید فطر، بر تمام مسلمانان جهان به‌ویژه مردم ایران در هر کجا که هستند تبریك گفت.

عید فطر جشن به فعلیت رسیدن توانایی فرزند انسان در غلبه بر جبرهای طبیعی است و نشانه آن است که جامعه بشری قدرت چیره شدن بر موانع را داراست و می‌تواند آنها از سر راه پیشرفت و تکامل و تحقق آزادی بردارد.
با آرزوی آن که دوران سیاه حاکمیت آخوندها در ایران و به تبع آن دوران کشتار و خونریزی و تفرقه در تمام خاورمیانه و جهان اسلام خاتمه یابد و فطر آزادی و رهایی مردم ایران و تمام مسلمانان جهان فرا برسد.

رو آمدن صورت مسأله و چالش اصلی در مرحله پایانی رژیم


(گفتگو با محمدعلی توحیدی)

سؤال: این هفته شاهد بودیم که خبرگان آخوندی یک بیانیه علیه روحانی صادر کرد. همین‌طور جامعه مدرسین قم و آخوند یزدی. ولی مهمتر از آن، خود خامنه‌ای دو روز پیش باز بر سر سند 2030 یونسکو حمله‌یی علیه روحانی داشت. در بالای رژیم چه خبر است؟ به نظر این وضعیت یک کمی عجیب می‌آید.
محمدعلی توحیدی: بله، وضعیت همین‌طور است. وضعیت بعد از نمایش انتخابات است. شکستی که خامنه‌ای در مهندسی این انتخابات خورده است، عواقبش همین است. فقط هم همین مواردی که شما اشاره کردید، نیست؛ اینها بر سر سند یونسکو، بر سر حرفهای روحانی درباره ولایت و حکومت و رأی مردم، بر سر موشک‌پرانی به دیرالزور، بر سر تحریمهای جدید آمریکا و بر سر برجام شماره 1 (یعنی زهر اتمی) و برجام شماره 2 و بر سر همه این مسائل، به‌طور مشخص خامنه‌ای و بالاترین مهره‌های باند او یقة روحانی را بعد از نمایش انتخابات و شکستی که خامنه‌ای خورده است، می‌گیرند. به‌طور خاص می‌خواهند تا قبل از تنفیذ ـ که در مرداد باید باشد ـ هر چه می‌شود از روحانی امتیاز بگیرند و او را به‌مهمیز بکشند و به کرنش و تمکین وادارش کنند.
خبری هست که مجلس رژیم مراسم تحلیف روحانی را که برای 15مرداد پیش‌بینی شده بود ـ یعنی بعد از تنفیذ ـ معلق کرده‌اند و گفته‌اند تاریخ آن را بعد می‌گوییم. این هم می‌تواند اشاره و فشار خاصی باشد.
بعد از انتخابات و شکستی که خامنه‌ای در آن خورده است و تعادلی که برهم خورده، اوضاع از همین قرار است. شما به سند 2030 اشاره کردید؛ این به‌طور خلص زهر شقه را نشان می‌دهد. اگر بر سر برجام اتمی و برجام منطقه، یک‌سری بحثهای سیاسی هست که رژیم در چه جهتی برود ـ و خامنه‌ای در این زمینه‌ها خیلی احتیاط می‌کند که حرف زیادی نزند ـ ولی به‌طور خاص سند 2030 را شخص خامنه‌ای وسط تبلیغات انتخاباتی علم کرد. خامنه‌ای یک‌باره آمد بر سر این صحبت کرد و آن‌قدر فشار آوردند که روحانی آن را پس گرفت. یک جریان خیلی مفتضحی شد؛ چرا که یک سند بین‌المللی مربوط به یونسکو بود که به‌خاطر ماهیت ارتجاعی‌شان، فضاحتی را ایجاد کردند. ولی با وجودی که روحانی این را پس گرفته، باز خامنه‌ای ول نمی‌کند و در هر فرصتی مطرح می‌کند.
بر سر سند یونسکو یک کشاکشی بینشان بود که روحانی می‌گفت من از هرچه بگذرم، از این نمی‌گذرم. گویی آخوندهای باند خامنه‌ای رفته بودند در روستاها و جار و جنجالهایی راه انداخته بودند. روحانی هم در این باره راست می‌گفت و خلاصه خیلی افتضاح شد.
خامنه‌ای وقتی درباره سند یونسکو حرف می‌زند، خیلی مزخرف می‌گوید. مثلاً می‌گوید اگر ما این سند را بپذیریم، ما را در رتبه پایین‌تر می‌برند. اینجا سؤال این است که اگر رژیم این سند را رد کند، چه می‌شود؟ معلوم است که راحت‌تر به رتبه پایین‌تر می‌برند! مشخص است که این کشاکش را به هر قیمتی هست ادامه می‌دهند. در واقع همان زهر شقه‌یی است که از آن صحبت می‌شود. کاملاً هم بعد از شکست خامنه‌ای، با قبل متفاوت است.

سؤال: خوب است بخشی از جنگ و جدال و صحبتهایی که گفتید را از زبان روحانی و خامنه‌ای بشنویم؛ بعد من سؤالم را مطرح می‌کنم.
تلویزیون رژیم، روحانی: «در آن سند، دولت به صراحت نوشته است ما در چهارچوب قوانین و فرهنگ دینی و ایرانی عمل خواهیم کرد. آنها آن‌قدر پر رو شده‌اند که می‌توانند حتی گزارش دروغ به‌محضر مقام معظم رهبری بفرستند».
تلویزیون رژیم، خامنه‌ای: «آنهایی که فکر می‌کنند ما گزارش درست نگرفته‌ایم، نه، گزارشهای ما گزارشهای درستی بوده است».
روحانی: «ولی نسبت به 2030 من نمی‌گذرم. یک عده‌یی رفتند طلبه‌های جوان و عزیز ما را تحریک کردند. گویی اینها را به‌عنوان رسالت اسلام فرستادند به روستاها و بلندگو دستشان دادند و در روستاها تبلیغ کردند به این دولت رأی ندهید؛ دین شما از دست می‌رود. وا دینا و وا اسلاما! تلاش کردند و می‌خواستند که به مردم بگویند سند 2030 ـ که ریشه‌اش مربوط به سال 1990 می‌شود ـ علیه دین مردم است. سندی که نه ما، هیچ کشوری امضا نکرده است. سندی که به‌عنوان اقدام عمل است. و یک توصیه است».
خامنه‌ای: «این که می‌گویند الزام نیست، این سطحی‌نگری است. نخیر، در واقع اینها همه‌اش الزام است. هر کدام از اینها که تحقق پیدا نکند، بعد به‌عنوان یک نقطه منفی به حساب خواهد آمد. در فلان جدول، در ته جدول قرار می‌گیریم».
آقای توحیدی! سؤال اصلی من درباره اطلاعیه خبرگان علیه روحانی بود که تحت عنوان «پاسخ به شبهات پیرامون نقش مردم در حکومت اسلامی»، از جمله می‌گوید؛ زعامت سیاسی اجتماعی، مترتب بر خواسته و نظر و رأی مردم نیست. چرا بعد از آن همه دود و دم و نمایش انتخاباتی که داشتند، اینطور و با چنین صراحت ـ در واقع فضاحت ـ مطرح می‌کند؟
محمدعلی توحیدی: حق با شما است. باید گفت واقعاً فضاحت‌بار است. خبرگان نه یک بار که چند بار بیانیه داده است؛ قطعاً به دستور خامنه‌ای هم این کار را کرده است. بعد یزدی که قبلاً رئیس خبرگان بوده و مدرسین قم هم یک بیانیه دادند.
حرفشان این است که حکومت آخوندها هیچ ربطی به رأی و خواست مردم ندارد. خیلی مفتضح کردند؛ به‌خصوص بعد از آن همه دود و دمی که سر انتخابات راه انداخته بودند و تبلیغ می‌کردند که ما انتخابات داریم و قبیله‌یی نیستیم. چه انتخاباتی که خبرگانتان اینطوری صحبت می‌کند؟ حالا ٰ فقط اینها رژیم را بی‌آبرو نکرده‌اند، آن بادمجان دورقاب‌چینها و مبلغین انتخابات رژیم در خارج کشور هم که بوقهای تبلیغاتی می‌کردند که آی انتخابات، انتخابات و رقم‌سازی کردند و میلیونی جلوه دادند هم نتیجه کارشان دستشان آمد. چه انتخاباتی که باید قبلش التزام به ولایت فقیه بدهی؟ و حالا هم خودشان می‌گویند ربطی به مردم ندارد و رئیس‌جمهور مربوطه را هم زیر ضرب گرفته‌اند. آبرویی و چیزی برای اینها باقی نمانده است.
البته به نظر من کار از آبرو گذشته است. شما می‌پرسید چرا این کار را می‌کنند و چرا با این فضاحت می‌گویند؟ به‌خاطر این‌که ناچارند. وقتی خامنه‌ای ضربه را خورده است، در دستگاهش ریزش دارد. باند خامنه‌ای این تعادلی را که به هم خورده است، با چه چیزی می‌خواهد جمع‌وجور کند؟ باید با همین حرفها و صراحتها بگویند تا بتوانند مقداری دستگاهشان را جمع‌وجور کنند.
الآن نه فقط مردم و مخالفان و معترضان و ناراضی‌ها ـ که جای خود دارد ـ کل این رژیم را قبول ندارند، حتی روحانیان غیر رژیمی هم صدایشان بر سر ولایت فقیه مسخره‌یی که خامنه‌ای به خودش بسته است، در آمده است. در خود رژیم ریزشهایی هست که می‌گویند چه شد؟ این وضعیت، اینها را وادار و ناگزیر می‌کند که این حرفها را به صراحت بزنند و روحانی را زیر ضرب بگیرند.

سؤال: روحانی مشخصاً چه گفته است که خبرگان، مدرسین حوزه قم، آخوند یزدی و سایر آخوندها این‌قدر به او حمله می‌کنند؟
محمدعلی توحیدی: در واقع روحانی چیزی به آن معنا نگفته است. روحانی آدم سرسپرده خمینی و خامنه‌ای است. یک حرفهایی درباره حضرت علی گفته است که حضرت علی وقتی مردم آمدند و فشار آوردند، حاکمیت را پذیرفت و جملاتی را با بیان خاص خودشان نقل کرده است. چیز خاصی نگفته است. در سرسپردگی‌اش هم شکی نیست. حتی بعد از آن هم سخنرانی دیگری بین چند آخوند کرد و گفت اصلاً اینجوری نیست و ولایت خمینی را مثال زد که از قبل بوده و بعداً اینجوری شده است.
بحث این چیزها نیست؛ بحث شکست خامنه‌ای در این نمایش است. لازم است این را اضافه کنم که شکستی که خامنه‌ای خورد، شکست شخص رئیسی نبود، . ، و شکست شخص خامنه‌ای نبود، بلکه شکست ولایت فقیه است. در واقع شکستی را که خورده بود، بارز شده است. کجا این شکست را خورده است؟ کی فهمیده است؟ اول همانجایی که منتظری بر سر آن صحبت کرد. داستان شکستی که خامنه‌ای در این انتخابات خورد، سر جلادی بود که در زمان قتل‌عام، آقای منتظری ـ که خودش قائم‌مقام ولی‌فقیه بود ـ این شخص و بقیه را صدا کرد و به‌ آنها گفت شما بدترین جنایتکاران تاریخ هستید. حرفش هم حقوق‌بشری نبود؛ می‌گفت شما با این کاری که کردید، مردم از ولایت فقیه چندششان می‌شود. یعنی همان کاری که خمینی کرد. یعنی این‌که خودش قائم‌مقام ولایت فقیه بود و قبل از همه فهمید که چه بلایی سر ولایت فقیه و چه فضاحتی به بار آمده است. این شکست، حالا بارز شده است. کجا بارز شده است؟ در متن داغ‌ترین و جدی‌ترین کشاکش سیاسی رژیم بر سر انتخابات.
سی ‌وهشت سال پس از آن خونهای به ناحق ریخته شده، در این جباریت و این دیکتاتوریی‌یی که غیرقابل مقایسه با هر دیکتاتوری دیگر است، این فضاحت رو آمده است. خمینی آن حکم نسل‌کشی را علیه مجاهدین می‌دهد و بعد 30هزار نفر را می‌کشند. اینها بعد از 38سال بارز شده و در صحنه سیاسی و صورت مسأله اصلی، حقیقت اصلی و چالش اصلی این جامعه بارز و رو شده است. خامنه‌ای گرفتار این مخمصه است. در نتیجه مجبور است این حرفها را بگوید.
آخوند روحانی و آخوند خاتمی و اصلاح‌طلبان و دیگرانی که زیر ضرب زمانه، آمده‌اند داعیة اصلاحات و اعتدال و این چیزها را دارند، اینها اصلاً ضد ولایت فقیه نیستند. اینها منفعتشان به ولایت فقیه چسبیده است. شورای ملی مقاومت در یکی از بیانیه‌هایش، در اوج دوره خاتمی، این را افشا کرد و گفت اگر اینها ذره‌یی اصلاح‌طلب بودند که به ولایت فقیه نزدیک نمی‌شدند کما این‌که به هیچ موضعی درباره قتل‌عام هم نزدیک نشدند. حتی آن موقع که آخوند خاتمی سر کار بود، بعضی افشاگریها در آمد که داستان قتل‌عام 67 چه بود؟ خود آخوند خاتمی و وزیر ارشاد او مهاجرانی ـ که او هم یک سرسپرده ولایت فقیه بود و هست ـ آن نشریه که نامش آریا بود را توقیف کردند و کنار گذاشتند. اینها ضد ولایت فقیه نیستند.

سؤال: ممکن است درباره سابقه بحث در بیانیه‌ شورا کمی توضیح بدهید؟
محمدعلی توحیدی: بیانیه شورا در 25 فروردین 78 یک قطعنامه‌یی درباره بازی اصلاحات رژیم داشت که آخوند خاتمی دود و دم و بساطش را راه انداخته بود. در ماده 5 به‌طور مفصل تصریح می‌کند که اگر اینها رفرمیست هستند، اگر درست می‌گویند، لازمه رفرم در نظام جبار مذهبی حاکم بر کشور، حذف ولایت فقیه است؛ یا دست‌کم خلع ید عملی از ولایت فقیه. اگر کسی در این نظام بگوید که انقلابی‌گری درست نیست و می‌خواهیم رفرم کنیم ـ فقط می‌خواهیم توی رژیم رفرم کنیم ـ حرف اول انتخاباتش، حرف اول سیاسی‌اش باید این باشد که ولایت فقیه حذف شود، نه این‌که از دوران طلایی قانون اساسی و ولایت فقیه بگوید. باید دست‌کم بگوید که ولی‌فقیه خلع ید شود؛ نه این‌که بر همه‌چیز مسلط باشد. اینها اصلاً به این مسأله سیاسی نزدیک نمی‌شوند.
شورا در همان بیانیه می‌گوید: «این نظام به‌دلیل تضاد آشتی‌ناپذیدش با حاکمیت مردم و حقوق شهروندان، اراده و ظرفیت رفرم، گشایش، اصلاح و استحاله را ندارد». این ثابت شده است. در فاز سیاسی هم مجاهدین بیش از 50 شهید دادند و هیچ مقابله به مثلی هم نکردند که اگر اینها ظرفیت دارند، تغییر کنند؛ که نکردند. اینها فقط بازی و تلاش مذبوحانه برای این است که نارضایتی‌ها را کنترل کنند؛ تحت عنوان اعتدال و اصلاحات و وعده، مردم را فریب بدهند؛ از طغیان اجتماعی جلوگیری کنند؛ آلترناتیو دمکراتیک، مقاومت و نیروی اصلی مقاومت را با لیست‌گذاری و بهانه‌هایی تحت عنوان مدره، خنثی کنند. الآن پس از سالها این دعوا رو آمده است. البته این بحث مفصلی است و باید به اصل سند مراجعه کرد.

سؤال: حالا که بحث قتل‌عامها و بحث ولایت فقیه این‌قدر برای رژیم خطرناک است، چرا خود خامنه‌ای به آن دامن می‌زند؟
محمدعلی توحیدی: سؤال بسیار درستی است. در مرحله پایانی سیستم و در این‌طور بحرانهایی که خیلی معانی دارد، تضادهای واقعی رو می‌آیند. وقتی خامنه‌ای ـ که در فرماسیونی هم که دارند، ولی‌فقیه است ـ می‌آید در نقش یک سر باند ظاهر می‌شود، از یک جلادی ـ آن هم جلاد قتل‌عام ـ از روی ناگزیری حمایت می‌کند و بر سر چنین موضوعی با سر به زمین می‌خورد، برای دستگاهش پیآمد دارد. یکی‌اش همین است که به این بحثها بپردازد. مجبور است بر سر این قضیه، یقة رئیس جمهورش را بگیرد. اگر بخواهد دستگاهش را ببندد، اگر بخواهد از ریزش جلوگیری کند، بایست همین کارها را بکند. این بر گردنش است؛ مجبور است این اعمال را انجام بدهد؛ چون بحث به جامعه می‌رود.
روحانی در همان سخنرانی جلو خامنه‌ای گفت الآن دیگر دعواها تمام شد و ما برویم سراغ کارمان! انگار او به مشروطه‌اش رسیده است؛ ولی صورت مسأله اصلی، در جامعه بیرون آمده است.
مگر دعوای سیاسی مجاهدین با اینها از کی شروع شده است؟ از سر قانون اساسی ولایت فقیه. حالا این دعوا رو شده، در جامعه بالا آمده و اینها مجبورند گاردشان را ببندند. مجبورند حرفهایشان را با صراحت بزنند. یک بار هم گفته بودند که اگر لازم باشد، یک میلیون می‌کشیم و قدرت را از دست نمی‌دهیم. به همین دلیل.
خامنه‌ای الآن وضعش به اینجا رسیده است. در تبلیغات اننخاباتی می‌گفت بر اساس «مر قانون» عمل کنید. بعد از انتخابات، مر قانون تبدیل به «آتش به اختیار» شد! ببینید بحران چقدر تشدید شده است. ببینید چقدر استیصال و ناگزیری هست. یکی از عواقب ناگزیرش هم همین است. چاره‌یی هم جز این ندارد. چاره‌اش هم در آن آلترناتیو و جنبشی است که از روز اول، جلو ولایت فقیه ایستاده و حرف حق را زده است. حرفش این است که مردم باید بیایند قانون تعیین کنند نه ولایت فقیه. این دعوا رو آمده است. اینها مجبورند بیایند با صراحت حرفهایشان را بزنند و تعارفات را کنار بزنند.

جنگ قدرت در رأس حکومت، با کشیده شدن به‌سطح خیابان، به‌مدار جدیدی بالغ شد


حسن روحانی در پاسخ به‌حملات سنگین روزهای اخیر جناح خامنه‌ای، روز پنجشنبه (اول تیر) طی یک سخنرانی، بار دیگر علیه خامنه‌ای و سپاه پاسداران، کنایه‌هایی زد!
روحانی به‌شکاف به‌وجود آمده در رأس نظام بر اثر «کم تحملی» رقیب اشاره کرد و گفت: «برخی از ما فکر می‌کنیم که بالاسر مردم فرمان می‌دهیم و مردم مجری فرمان هستند. پیامبر و امامان، خودشان هم این‌چنین نبودند». روحانی در عین‌حال برای رفع و رجوع حرفهای خود در مورد «ولایت و حکومت» خواستار به‌رسمیت شناخته شدن خود توسط جناح رقیب شد و ادامه داد: «میدان باید میدان تحمل باشد و همدیگر، افکار و سلایق مختلف را تحمل کرده، بپذیریم و به‌رسمیت بشناسیم».
وی در مورد سیطره سپاه پاسداران بر اقتصاد گفت: «بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به‌یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی‌سازی نیست».  روحانی با دادن نشانیهای بیشتری از سپاه پاسداران  افزود: «مردم از آن دولتی که تفنگ نداشت می‌ترسیدند، چه برسد به‌این‌که اقتصاد را به‌دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند». (سخنرانی روحانی در ضیافت افطار با فعالان اقتصادی و اصناف ـ اول تیر ۹۶)
اگر چه روحانی یک روز در میان تلاش می‌کند این‌گونه شکوه و شکایتها را با بیان سرسپردگیش به ولایت فقیه متعادل کند، اما ولی‌فقیه که موقعیت خودش را بسیار ضعیف و بحرانی می‌بیند تاب تحمل همین مقدار از سخنان بی‌مقدار رئیس جمهورش را نداشت و پاسخش به این حرفها بسیار سریع، سنگین و بی‌سابقه بود؛ روز بعد از این اظهارات، ولی‌فقیه، فرصت نمایش به‌اصطلاح روز قدس را مغتنم شمرد و با آوردن نیروهای «آتش به‌اختیار» خود، روحانی را که در راهپیمایی روز قدس شرکت کرده بود با شعارهای «روحانی، بنی‌صدر پیوندتان مبارک!» «مرگ بر آمریکایی!» و «مرگ بر منافق!» مورد تهاجم قرار داد. به‌این ترتیب منازعه و جنگ قدرت در رأس نظام، با کشیده شدن به‌سطح خیابان، به‌مدار جدیدی بالغ شده است.
اگر تا پیش از این و در جریان تبلیغات انتخاباتی، جنگ قدرت، در پوششهایی مانند رو کردن متقابل پرونده‌های دزدی و اختلاس، یا در پوشش دعوا بر سر سند۲۰۳۰ ملل‌متحد پوشانده می‌شد، این جنگ اکنون بدون هیچ پوشش و پیرایه‌یی به‌نقطه کانونی قدرت راه برده است. چرا که روحانی با اتکا به‌پیروزی خود در انتخابات و در حالی که خود را نماینده و سخنگوی اکثریت، قلمداد می‌کند، سهمی متناسب با آن از قدرت می‌خواهد و از آنجاکه حریف تن نمی‌دهد، با مطرح کردن بحث حکومت و ولایت و تفاوت آنها با یکدیگر، کانون استبداد دینی ولی‌فقیه را که خود از ابتدا از مبلغین آن بوده، در جنگ قدرت نشانه رفته است.
روحانی در این جنگ، با محذور دردناکی روبه‌روست، زیرا در حالی که به‌شدت مراقب است که اصل ولایت فقیه به‌عنوان ستون نگهدارنده حاکمیت که خود او نیز بر آن سوار است، صدمه نبیند، اما در عین‌حال ناگزیر است برای حفظ موقعیت خود و برای متوقف کردن تهاجمات رقیب، وارد این مقولات هم بشود تا رقیب مهاجم را که نمی‌خواهد شکستش در نمایش انتخابات را بپذیرد و بخشی از قدرت خود را واگذار کند، به عقب نشینی وادار کند.
خامنه‌ای نیز با این محذور مواجه است که از طرفی به‌شدت از تحریک «گسلها» ی اجتماعی موجود واهمه دارد و می‌داند علنی کردن شکاف در رأس نظام چه پیامدهای فاجعه‌باری برایش می‌تواند داشته باشد، تلاش می‌کند تاآنجاکه میسر است این گره را نه با دندان، بلکه با دست یعنی با هشدارها و تهدیدهای تلویحی باز کند؛ از این رو ابتدا در دیدار با سران و کارگزاران سه قوه (در روز ۲۳خرداد) و با اشاره سربسته به‌سرنوشت بنی‌صدر به روحانی هشدار می‌دهد و چون کارساز نمی‌شود، این هشدار را با ساختن و انتشار کلیپی از جریان عزل بنی‌صدر که در آن خود روحانی هم از ضرورت عزل صحبت می‌کند تکرار می‌کند و چون این هم نتیجه نمی‌دهد، نیروهای گوش به‌فرمانش را با شعارهای «مرگ بر…» به‌خیابان می‌فرستد.
جنگ قدرت میان ولی‌فقیه و رئیس‌جمهور نظام، اگر ‌چه بر اساس تعارضات ساختاری نظام ولایت فقیه، سابقه‌یی دیرینه دارد، اما در حال حاضر به‌علت شرایط کاملاً متفاوت داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی از حساسیت و ظرفیت انفجاری فوق‌العاده‌یی برخوردار است؛ این شرایط خطیر و متفاوت با عبارت «تغییر دوران» بیان می‌شود.


داعش اقتصادی از منظر روحانی


بدیهیات سرمایه داری  
حسن روحانی در یکم تیر در «ضیافت افطار با فعالان اقتصادی» به بیان برخی بدیهیات در اقتصاد سرمایه داری پرداخت؛ حسن روحانی گفت: «تجارت یعنی کسب سود و باید سود باشد تا حرکتی ایجاد شود». و افزود: «اصل مصرف چیز منفی نیست. مصرف متعادل و معقول اساس اقتصاد است. اگر مصرف نباشد، چرخ فرآیند تجارت، یعنی تولید و توزیع به حرکت در نمی‌آید. همه اینها پایه حرکت اقتصادی در جامعه است.»
در نگاه نخست ارائه نکات بدیهی از طرف روحانی درباره اقتصاد سرمایه داری بی مورد و بی معنی به نظر می‌رسد زیرا مخاطبین او «فعالان اقتصادی» هستند و اگر این افراد با «سود و مصرف» آشنا نبودند هرگز به فعالیت اقتصادی ورود نمی‌کردند.
اما از منظر دیگر ارائه نکات بدیهی از طرف روحانی معنی پیدا می‌کند؛ او سخنگوی آن بخش از جمهوری اسلامی! است که راه نجات! و رستگاری! نظام را در رفتن تمام عیار به سوی غرب می‌بیند؛ این بخش از نظام در ابتدا باید بتواند از کسانی که حیات او را در درون کشور در معرض تهدید قرار می‌دهند، عبور کند.

دولت با تفنگ
روحانی سپس به سراغ اصل موضوع می‌رود و می‌گوید: «ابلاغ سیاست‌های اصل ۴۴ برای این بود که اقتصاد به مردم واگذار شود و دولت از اقتصاد دست بکشد، اما ما چه کار کردیم؟ بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی سازی نیست.»
روحانی شهامت نام بردن از سپاه را ندارد و آن را در عبارت «دولت با تفنگ» پنهان می‌کند، اما شهامت! اعتراف به این واقعیت را دارد که خصوصی سازی در جمهوری اسلامی! اتفاق نیفتاده است بلکه واگذاری اقتصاد به سپاه صورت گرفته است.

تحریم سنا
هنگامی که روحانی انتخاب می‌کند که درباره اقتصاد تحت کنترل سپاه سخن بگوید به طور حتم در نظر دارد که در ۲۵ خرداد سنای آمریکا تحریم های جدیدی علیه نظام تصویب کرده که در قلب آن تحریم علیه سپاه وجود دارد [به عنوان نمونه: سنای آمریکا در «مقابله با اقدامات بی‌ثبات‌کننده»]؛ روحانی درک می‌کند که با تحریم سپاه تمام اقتصاد نظام در محاصره قرار خواهد گرفت، پس ناچار است که به «دولت با تفنگ» حمله کند.
روحانی که تلاش می‌کند در نقش سخنگوی بخش خصوصی! باشد ابایی ندارد که بگوید: «از آن دولتی که تفنگ نداشت می‌ترسیدند چه برسد به اینکه اقتصاد را به دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند.»

واقعا ضعیف
سپس روحانی به شهادت تاریخی دیگری تن می‌دهد؛ «همواره می‌گفتند که بخش خصوصی ما ضعیف است اما در دو سال اخیر برای ما آشکار شد که بخش خصوصی واقعاً ضعیف است، چرا که فضای بسیار خوبی برای صادرات در روسیه و چند کشور دیگر مهیا شد، اما دیدیم که تاجر قوی برای انجام این کار در کشور وجود ندارد.»

بخش خصوصی!
در ایران قشری به نام بخش خصوصی در عرصه اقتصاد وجود ندارد؛ بورژوازی ملی ایران توسط محمدرضا پهلوی در هم کوبیده شد، بورژوازی کمپرادور ایران نیز توسط جمهوری اسلامی حذف شد و جای آن را یک اقتصاد دولتی گرفت، دولتی که تبدیل به بزرگترین سرمایه دار و تنها سرمایه دار کشور شد، دولتی که نه در «قوه اجرایی» که در تمامیت نظام گسترده بود. زمانی که نظام مقدس! برای اعلام همراهی با جهان غرب نیازمند خصوصی سازی! شد، اقتصاد دولتی موجود را بین سردارانش! تقسیم کرد، فاجعه ای که انسان را به یاد عصر تیولداری می‌اندازد. حالا روحانی می‌خواهد در برابر تیولداران سپاه بخش خصوصی! را احیاء کند زیرا می‌داند تحریم ها در راه هستند و نخستین سوژه سرداران! خواهند بود.
البته اینبار شاید منظور روحانی انتقال مالکیت ها از سرداران! به مدیران! نظام باشد اما اگر به واقع بخواهد اقتصاد را به بخش خصوصی واگذار کند به این معنی خواهد بود که در گام بعد نظام مجبور به تقسیم هژمونی با نیرویی در خارج از خود خواهد شد؛ جدا از هر مسیری که در آینده به نظام تحمیل شود، مهم نزاعی است که اکنون در درون آن جریان دارد.

داعش اقتصادی و پایان کار
روحانی اضداد بخش خصوصی را داعش می‌نامد؛ او تجربه کرده است که این داعش اقتصادی تا کجا می‌تواند منافع جناح او را با خطر مواجه کند؛ «امنیت تنها با داعش به خطر نمی‌افتد، بلکه دولت، مجلس و قوه قضائیه می‌توانند روزانه با وضع آیین نامه ها و برهم زدن آرامش بازار، امنیت را بر هم بزنند و یا متقابلا می‌توانند امنیت را تقویت کنند.»
نظام در چنبره ای از بحران ها گرفتار آمده است؛ رفتن آن به سمت برجام ها، بحران های بعدی و برجام های بعدی را برایش در پی خواهد داشت و ایستادگی اش بر نقطه ای که هست برای او راه فلاحی در پی نخواهد داشت؛ واقعیتی که روزانه از زبان خامنه ای و روحانی جاری می‌شود.

کولبران در تیررس سپاه


تبعیض مضاعف
مناطق کردنشین و شهروندان کرد در ایران از تبعیض مضاعف از طرف نظام ولایت فقیه رنج می‌برند؛ مناطق اهل سنت همواره از طرف حکومت در زیر فقر و فشار امنیتی نگاه داشته می‌شوند، زیرا ولایت فقیه مردم اهل سنت را به خاطر مذهبشان تهدیدی مضاعف برای خود احساس می‌کند.

کولبری
پدیده کولبری در ایران که با به جان خریدن بسیاری از مخاطرات طبیعی و گذر از مناطق ناهموار و کوهستانی همراه است وقتی با امکان تیراندازی مستقیم نیروهای سپاه به فرد کولبر نیز همراه می‌شود تبدیل به حرکت بر روی منطقه خطر می‌شود.
امکان دائمی جانباختن کولبر در حین کار، این شغل را به یکی از پر خطر ترین مشاغل در ایران تبدیل کرده است، اما از سوی دیگر فقر اقتصادی و نیازمندی شهروندان کرد به کسب  حداقل درآمد برای معیشت، آنها را به این مخاطره وادار می‌کند.

جانباختگان
در هفته ها و ماههای اخیر اخبار بسیاری مبنی بر قتل کولبران توسط سپاه منتشر شده است؛ یکی از دلایلی که به خاطر آن سپاه را باید در لیست های تروریستی بین المللی قرار داد.
صبح روز دوم تیر ۹۶ در مرز ترکیه دو کولبر بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سپاه کشته و مجروح شدند؛ شلیک نیروهای سپاه در دره «کندالوک» در مرز میان ارومیه و ترکیه روی داد.
طی شلیک نیروهای سپاه، کولبر مراد عربی فرزند تاج الدین اهل روستای «انبی» جانباخت و کولبر کاردین عرب پور فرزند قاسم نیز به شدت مجروح شد.
کولبر جانباخته مراد عربی ۳۴ سال سن داشت و پدر سه فرزند بود. یک روز قبل از جانباختن کولبر مراد عربی، کولبر محمد مسائلی فرد (دابران) بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سپاه که در پایگاه «نجفی» پیرانشهر مستقر بودند جان خود را از دست داده بود.

از یاد نبریم
فقر و تبعیض نظام مند که از طرف اقلیت حاکم بر اکثریت مردم ایران اعمال می‌شود، گوشه ای از بروز خود را در کشتار روزانه کولبران در مناطق مرزی غرب و شمال غرب کشور نشان می‌دهد؛ نیروی اصلی اعمال کننده این شرایط، سپاه پاسداران است، نامی که نباید از یاد برد.

مالباختگان: «تا پول ما به باده، هر روز همین بساطه»


فرافکنی
اعتراضات مردمی در کشورها و نظام های حکومتی نوین، برای احقاق حقوق یک قشر، صنف، گروه، طبقه یا... صورت می‌گیرد؛ اعتراض مدنی شیوه‌ای مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز، برای دست یافتن به مطالبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در جوامع امروز است. مردم انتظار دارند که به مشکلات کشور از سوی زمام‌داران توجه صورت گیرد.
در ایران اما ساده‌ترین واکنش به اعتراض‌های مدنی، فرافکنی و نسبت دادن آن‌ها به توطئه‌های بیرونی است تا کسی پاسخگوی خواست مردم نباشد اما گذار این تجمعات از اعتراضی آرام به مرحله‌ای که امروزه شاهد آن هستیم، نشان از نارضایتی عمومی و اجتماعی از حکومت دارد.

ورشکستگی
صبح روز شنبه ۲۷خرداد یکی از کارگزاران نظام در گیلان به نام رضا قاسمی که ریاست مؤسسه ورشکسته ثامن‌الائمه را یدک می‌کشد، طی مصاحبه‌‌ای افشای مؤسسه‌های بی‌اعتبار و ورشکسته متلعق به شبکه نظام و سپاه پاسداران را به دشمنان نظام؛ مجاهدین خلق، نسبت داد، اما استفاده از این ترفند که راه را برای برخورد و سرکوب معترضین هموار می‌کرد نتوانست از گسترش اعتراضات مالباختگان جلوگیری کند.
وی مدعی شد که «دشمن به‌دنبال ایجاد آشوب در بین مردم و از بین بردن حس اعتماد مردم به ارگانهای نظامی است و بر این اساس با اعلام خبر کذب ورشکستگی مؤسسه اعتباری ثامن در تلاش برای برهم زدن آرامش مردم است... برخی شبکه‌های ماهواره‌ای که وابسته به شبکه مجاهدین هستند، با پخش کلیپی مبنی بر این‌که مؤسسه ثامن ورشکست شده است سبب رعب و وحشت سپرده‌گذاران این مؤسسه شدند که بر اساس این امر شاهد هجوم مردم به شعبات بانک ثامن هستیم».
حسینعلی حاجی دلیگانی نماینده! مجلس! از شاهین‌شهر در روز اول تیر حرف دیگری زد: «مشکلات روحی، روانی، نگرانی و دغدغه‌های ناشی از سپرده‌گذاریها در این مؤسسات علاوه بر شخص سپرده‌گذار، برای خانواده‌های آنها هم معضل شده و به نظر می‌رسد بیش از ۲۰ میلیون نفر درگیر این گرفتاری باشند ... امروز شاهد تجمع و اعتراضات سپرده‌گذاران مؤسسات مالی - اعتباری کاسپین، البرز، آرمان، ثامن و... در نقاط مختلف کشور هستیم. مردم برای رفع نیازهای خود، سرمایه‌های اندک خود را به مؤسسات مالی- اعتباری می‌سپردند که با کلاهبرداری و یا هدر رفتن سرمایه‌های خود مواجه می‌شدند.»
سایتهای حکومت که روز ۲تیر صحبتهای حاجی دلیگانی را منعکس کردند از قول وی افزودند: «به نظر می‌رسد بانک مرکزی تعطیل است و مسئولان در حد مصاحبه و حضور در برنامه تلویزیونی در حال کار کردن هستند.»
به نظر می‌رسد قاسمی و سایر سران حکومت که مدعی ورشکسته نشدن موسسات حکومت هستند، از حیله‌های خود طرفی نبستند و اعتراضات گسترش یابنده ادامه  یافت:

۲۸ خرداد
در تهران، غارت شدگان مؤسسه ثامن در مقابل شعبه آن در خیابان سبلان جنوبی تجمع کردند.
این غارت‌شدگان حرفهای کارگزاران حکومت پیرامون عدم ورشکستگی این مؤسسه را رد کردند و خواستار بازگرداندن سریع سپرده‌های خود شدند.
غارت‌شدگان مؤسسه اعتباری ثامن که در مقابل شعبه کیان‌شهر این مؤسسه در جنوب‌شرقی شهر تهران برای گرفتن حق خود تجمع کرده بودند مورد ضرب ‌و شتم مأموران حکومت قرار گرفتند. به‌دنبال انتشار گسترده فیلمی از ضرب‌وشتم غارت‌شدگان ثامن‌الحجج توسط مأموران حکومت، در شبکه‌های اجتماعی، ساجدی‌نیا «رئیس نیروی انتظامی تهران» مجبور به اعتراف شد؛ ساجدی نیا که زمانی بی هیچ نیاز به توضیح، سرکوب عریان مردم را پیش می‌برد، اکنون نمی‌تواند به آن روزهای طلایی خود بازگردد. ساجدی نیا مجبور است به میدان بیاید و پایین دستی های خود را قربانی کند تا حکومت جان سالم بدر ببرد. سرکوب مالباختگان هیچ جای دفاع ندارد و رفع و رجوع نکردن آن در قدم بعد خشم مردم را بیشتر خواهد انگیخت و خشم مردم، ساجدی نیا را رئوف! کرده است.
ساجدی‌نیا فردا آن ماجرا گفت: «برخی از نیروهای پلیس به صورت خودسرانه با شهروندان درگیر شدند.» و افزود: «پس از بررسی ابعاد مختلف این حادثه، عوامل حاضر در درگیری شناسایی و با خاطیان برخورد شد.» [به عنوان نمونه: ساجدی نیا، جرقه و حریق]
روز یکشنبه  ۲۸ خرداد تنها در تهران ۲۴ مورد تجمع در ارتباط با مؤسسات مالی برگزار شد.

۲۹ خرداد  
غارت شدگان مؤسسه ثامن در اردکان یزد تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواهان پس گرفتن داراییهای به غارت رفته خود شدند.
غارت شدگان مؤسسه ثامن الائمه در تهران، اهواز، سوسنگرد، اراک و شیراز تجمعهای اعتراضی برگزار کردند.

۳۰ خرداد
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) تجمع اعتراضی خود در اهواز را به مقابل استانداری کشاندند.
در تجمع اعتراضی اهواز به دلیل گرمای  ۵۰ درجه یک خانم از معترضین از حال رفت و بر زمین افتاد.

۳۱ خرداد
۳ هزار تن از غارت شدگان مؤسسه کاسپین در میدان حر، در مقابل دفتر روحانی تجمع اعتراضی برگزار کردند.  تجمع‌کنندگان با سر دادن شعارهایی خواستار برگرداندن داراییهای به غارت رفته خود بودند. تجمع‌کنندگان شعار می‌دادند: دولت اعتدالی، جیبها رو کرده خالی.
همچنین غارت‌شدگان کاسپین در مشهد در مقابل ساختمان دادسرای این شهر تجمع اعتراضی برگزار کردند و شعار می‌دادند: «یا حجت ابن‌الحسن، ریشه ظلمو بکن»
روی پلاکاردهای تجمع‌کنندگان این شعارها دیده می‌شد:
«ما فریب مجوز بانک مرکزی را خورده‌ایم
تبرک؛ پدیده؛ ثامن؛ فرشتگان؛ الزهراء؛ و... در این کشور چه خبره؟»
ساعت ۱۲ ظهر غارت شدگان در اهواز تجمع کردند و شعار دادند: «مشکل ما حل نشه، اهواز قیامت میشه». نظام ولایت فقیه در وحشت از گسترش اعتراض غارت شدگان اهواز چند زرهپوش برای سرکوب به میدان آورده بود تا مردم را با زور پراکنده کنند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز؛ اقدام به بستن خیابان میدان ساعت به فلکه دانشگاه کرده و شعار مرگ بر سیف سر دادند. بر روی پلاکارد بزرگی که در وسط خیابان در دست غارت شدگان بود، نوشته شده بود: «آب نداشتیم؛ هوا نداشتیم؛ دسترنج تموم زندگیمونو پس بدین». معترضان تا ساعات پایانی شب به اعتراض خود مقابل شعبه پاداد این مؤسسه ادامه دادند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز؛ اقدام به بستن خیابان میدان ساعت به فلکه دانشگاه کرده و شعار مرگ بر سیف سر دادند. بر روی پلاکارد بزرگی که در وسط خیابان در دست غارت شدگان بود، نوشته شده بود: «آب نداشتیم؛ هوا نداشتیم؛ دسترنج تموم زندگیمونو پس بدین». معترضان تا ساعات پایانی شب به اعتراض خود مقابل شعبه پاداد این مؤسسه ادامه دادند.
غارت شدگان مؤسسه کاسپین (عام کشاورزان) در بابل در مقابل شعبه این مؤسسه تجمع اعتراضی برگزار کردند.
 در تهران شماری از غارت شدگان پروژه مسکن هواپیمایی (شیده) مقابل ساختمان سازمان هواپیمایی در فرودگاه مهرآباد تجمع کردند.
 در مشهد غارت شدگان مؤسسه کاسپین در خیابان کوهسنگی تجمع اعتراضی برگزار کردند.
در ملایر غارت شدگان مؤسسه ورشکسته توسعه (آرمان)  در اعتراض به چپاول اموالشان توسط این مؤسسه متلعق به سپاه پاسداران مقابل شعبه آن در پارک موسوم به چمران ملایر دست به تجمع زدند و خواهان بازگرداندن پول‌های خود شدند.

۱ تیر
 اعتراض و تجمع شبانه غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در بوشهر تا بامداد جمعه دوم تیر ادامه داشت.
همچنین غارت‌شدگان مؤسسه ورشکسته توسعه (آرمان) در رامهرمز در اعتراض به غارت اموالشان توسط این مؤسسه در مقابل شعبه آن در این شهر تجمع کردند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز در مقابل این مؤسسه تجمع اعتراضی برگزار کردند.
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در اهواز به بانک‌ملی شعبه امانیه حمله کردند و شیشه‌های آن را شکستند و وسائل داخل آن را بهم ریختند. تعدادی از غارت شدگان اهوازی ماسک به چهره داشتند و شعار می‌دادند: «تا پول ما به باده، هر روز همین بساطه»

۲ تیر
غارت شدگان مؤسسه توسعه (آرمان) در رامهرمز در اعتراض به غارت اموالشان تجمع کردند.
العربیه جمعه دوم تیر در مورد اعتراضات نوشت «ناآرامیها علیه خامنه‌ای به خیابانها کشیده می‌شود ... ناآرامیها در ایران گروههایی از دانشجویان تا کارگران و حتی زندانیان را در برگرفته و بتدریج تبدیل به شورشگری علنی در خیابانها می‌شود»
 به نظر می‌رسد این اعتراضات آغاز پایان ولایت فقیه است.

علم الهدی: نترسید


تیولداران
علم الهدی که به همراه دامادش ابراهیم رئیسی تیولداران خراسان رضوی محسوب می‌شوند، در نماز جمعه مشهد در «روز قدس» فرصت را مغتنم شمرد تا جناح مقابل را به تسلیم در برابر خامنه ای فرا بخواند.
علم الهدی که دغدغه ای فراتر از نبرد با «کفر جهانی» و «دشمنان خدا» ندارد، «روز قدس» را نقطه مرزبندی در درون نظام اعلام کرده و می‌گوید: «کسانی که از شرکت در این مراسم بدون عذر سرباز زده‌اند، کسانی هستند که حاضر نشدند در جبهه جنگ با کفر حضور داشته باشند.»
علم الهدی البته به بیرون کردن روحانی از تظاهرات در تهران توسط نیروهای خامنه ای اشاره نمی‌کند زیرا از منظر او شرکت کننده واقعی در تظاهرات همان کسی است که به طور کامل در برابر ولایت فقیه سرفرود آورده باشد. [به عنوان نمونه: روز قدس! و عدم کفایت روحانی]

قدرت نظامی
علم الهدی قدرت ادعایی نظام در زمینه نظامی را دست آویز قرار می‌دهد تا بتواند جناح مقابل را به پذیرش هژمونی ولی فقیه فرا بخواند؛ علم الهدی درباره موشک هایی که سپاه به سمت! دیرالزور پرتاب کرد، مدعی می‌شود که «بعد از ۳۸ سال قدرت موشکی ما دنیا را تکان می‌دهد و اگر این موشک از دل خلیج‌فارس به سمت ریاض روانه شود، تبار ناپاک آل سعود را از صفحه اسلام پاک خواهد کرد.»
علم الهدی همچنین درباره سوریه می‌گوید: «دشمن چندین سال است تلاش می‌کند تا دولت سوریه را سرنگون کند اما جریان مقاومت و حمایت ایران این کشور را حفظ کرده» است.

ساخت و ساز
سپس علم الهدی نتیجه مطلوب خود را می‌گیرد و مخاطبینش در داخل نظام را مخاطب قرار می‌دهد؛ علم الهدی با استناد به قدرت موشکی! نظام برای نابودی! عربستان و توانایی! نظام در حفظ بشار اسد، تلاش می‌کند تا جناح روحانی را به باور درباره قدرت نظام برساند و تاکید می‌کند که «باید در داخل کشور نیز عده ای از سیاست مداران این قدرت را باور کنند و به فکرساخت و ساز با دشمن نباشند.»
علم الهدی خواسته یا ناخواسته اعتراف می‌کند که بخشی از نظام، روحیه خود را به کلی از دست داده اند و کمترین اعتقادی به توانمندی نظام مقدس! ندارند؛ این افراد بنا به گفته علم الهدی به دنبال مفری برای خود هستند در نتیجه در پی «ساخت و ساز با دشمن» می‌روند.
علم الهدی به روشنی می‌داند که شکاف موجود در درون نظام بیشترین آسیب را به تمامیت دستگاه ولایت فقیه در بحران های آتی وارد خواهد کرد، او در درون خود تاسف می‌خورد که خامنه ای در مهندسی انتخابات ریاست جمهوری! در بیرون کشیدن رئیسی از صندوق شکست خورده است، و وقتی علم الهدی تا این اندازه آشفته و نگران از شرایط پیشا روی نظام است، پس چه دلیلی وجود دارد که روحانی و جناح او به همان میزان نترسند.

Friday, June 23, 2017

فروش اعضاء بدن - محصول فقر در حکومت منحوس ولایت فقیه


در ادامه روند روبه رشد بیکاری، فقر و فلاکت در حاکمیت فاسد و غارتگر آخوندی، اکنون مردم در کمتر کوچه، معبر و یا خیابانی شاهد انواع و اقسام آگهی‌های مختلف برای فروش اعضای بدن نیستند.
چهره شهرها مملو شماره تلفن، نوع عضو، قیمت و یا گروه خون با قیمت‌هایی بین ۱۵ میلیون تا ۷۰۰ میلیون تومان هستند.

این وضعیت بحرانی و دردآور در ایران آخوند زده در حالی است که در تمامی کشورهای مترقی جهان اساساً موضوعی بنام «فروش اعضاء» بدن جرم محسوب شده و دولت‌ها موظف به حل مشکل پیوند و یا تهیه ارگان‌ها برای بیماران می‌باشند؛ اما در حاکمیت فاسد آخوندی واقعیت‌ها چیز دیگری هستند و آنکه فروش اعضاء بدن نه تنها اکنون از خفا در آمده و آشکار شده است، بلکه حتی به منابع درآمدهای هنگفت برای دلالان و شبکه‌های گسترده مافیایی حاکمیت نیز تبدیل شده‌اند.

یک گزارش حکومتی با اشاره به پدیدار شدن یک نمونه دیگر از «بازار جدید» در ایران، می‌نویسد: «قیمت‌ها از ۷۰ میلیون تا ۵۰۰ میلیون تومان در نوسان است و هر کس هم تیغش بیشتر ببرد می‌تواند پول بیشتری به جیب بزند. البته این موضوع به میزان وخامت حال بیمار و عضو آسیب‌دیده و حتی گروه خونی هم بستگی دارد. آنهایی که حال بیمارشان وخیم‌تر باشد و گروه خونی‌شان نایاب‌تر مانند o منفی باشد، باید پول بیشتری بپردازند. در این بازار هیچ‌کس دلش برای هیچ‌کس نمی‌سوزد. نه برای فروشنده‌ای که از تکه‌ای از بدنش می‌گذرد و نه برای خانواده‌ای که همه دار و ندارش را می‌دهد تا بتواند این مبلغ را تأمین کند». (روزنامه حکومتی همشهری ۱ تیر ۱۳۹۶)

به یقین این جملات به‌خوبی مبین واقعیت‌های دردآوری است که اکنون از بطن و عمق جامعه به بیرون سرازیر شده است، واقعیتی بنام وجود فقر گسترده و نبود امکانات درمانی و پزشکی برای بیماران دردمند و از مه مهمتر بی تفاوتی حاکمیت نسبت به جان بیماران و حقوق شهروندان.
همچنین اگر تا چندی قبل موضوع تنها به فروش کلیه ختم می‌گردید، اکنون جامعه مصیبت زده ایران شاهد فروش انواع و اقسام اعضاء بدن مانند «کبد، قرنیه، فک، مغز استخوان و یا رحم اجاره‌ای» می‌باشند. بقول این گزارش حکومتی «هستند کسانی که به خاطر پول، تکه‌ای از جان‌شان را می‌فروشند؛ و حتی تلخ‌تر... هستند کسانی که شغل‌شان دلالی اعضای بدن است و کارشان به تور انداختن نیازمندانی است که یا به‌دنبال عضوی از بدن برای درمان نزدیکان خود می‌گردند و یا با فروش عضو بدن خود، می‌خواهند دردی از دردهایشان درمان کنند».

به موازات این واقعیت دردآور، گزارش فوق در ادامه ناخواسته به نقش ارگان‌های حکومتی در این پروسه تجاری و پر منفعت اعتراف کرده و با اشاره به پرفروش‌ترین و گران‌ترین انواع آن می‌افزاید: «مراکزی دولتی داریم که برای خرید و فروش کلیه فعالیت قانونی می‌کنند و دولت هم نقش حمایتی از اهداکنندگان را دارد»!!.
همچنین «در خرید و فروش اعضای بدن، مبلغ را اهداکننده تعیین می‌کند و این مسئله باعث می‌شود که هرکس بنا به درصد شرایط اورژانسی بیمارش به هر قیمتی که فروشنده می‌گوید تن بدهد و همین باعث شود که بازار سقف قیمت مشخصی نداشته باشد. در بازار دلالی برای قرنیه ۲۰۰ میلیون، مغز استخوان ۱۰۰ میلیون، کبد بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون، کلیه ۸۰ تا ۲۰۰ میلیون و برای رحم اجاره‌ای هم ۹۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان پیشنهاد می‌شود».

دادگاه استیناف کویت: شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنان بال راست س‍پاه پاسداران ایران هستند


دادگاه استیناف کویت روز چهارشنبه ۳۱خرداد ۹۶حکم داد شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنان یک گروه تروریستی و بال راست س‍پاه پاسداران ایران و در ردیف سازمانهای تروریستی مثل داعش هستند.
اورینت با اعلام خبر فوق افزود این دادگاه با صدور حکم خود به جدال درباره شبه‌نظامیان حزب‌الله پایان داد و گفت هر حکمی که درباره همکاری و عضویت با داعش یا هر سازمان ممنوعه دیگر صادق است بر شبه‌نظامیان حزب‌الله هم منطبق است.
دادگاه در ادامه جزییات حکم خود علیه گروه العبدلی که به نقش ایران در توطئه‌های تروریستی اعتراف کردند را نیز اعلام کرد و همه اعضای این گروه ۲۶نفره به جز یک نفر را که برای خرابکاری در کویت برنامه‌ریزی می‌کردند محکوم کرد.
یادآوری می‌شود سازمان همکاری کشورهای حوزه خلیج‌فارس سال ۲۰۱۶حزب‌الله لبنان را یک سازمان تروریستی نامید.

گالی قدرت نزدیک پای جناح اصولگرا دهان باز کرده!


درگیری در بالاترین سطح ادامه دارد سند ۲۰۳۰، موشک پرانی و.. گویا اینها سر همه چیز با هم اختلاف دارند!  حالا دیگر خود ولی فقیه مستقیم وارد شده است فرمان آتش به اختیار مستقیما روحانی را نشانه میرود و میخواهد او را زمین گیر کند! هر نکته ای که خامنه ای در جمع به روحانی میگوید و او را در بین جمعیت به اصطلاح کنف میکند روز بعدش روحانی جواب او را در اینستاگرامش میدهد و یا دوستان و همدستان او پاسخ مناسب به رهبر میدهند. مستمر میزان آرای خود را پیش میکشد و زیر پای رهبر را خالی میکند! مثلا در جدیدترین موضع گیری پاسخ خامنه ای را در اینستاگرام به این شکل داد که : در اسلام رای مردم در انتخاب حاکم موردقبول است، حضرت علی خودرا منصوب پیامبر میدانست ولی به رای مردم تکیه کرد
 این شرایط اصلا چیزی نبود که خامنه ای میخواست! او اصلا از اینکه جنگ علنی بین دو قطب نظام در بگیرد استقبال نمیکرد! آنهم بین خود رهبر و روحانی! اگر این قطب درگیری مثلا کسی مثل رفسنجانی بود باز میشد کنار آمد اما روحانی هرگز قابل بخشش و پوشش نیست!‌ واقعیت صحنه این است که جناح راست که تصور کرده بود با خروج هاشمی از صحنه حیات و سیاست در جمهوری اسلامی و با به ریاست جمهوری رساندن ابراهیم رئیسی گام بلند و نهائی را برای جانشین آقای خامنه ای برداشته، حالا با زمین خوردن او در انتخابات ریاست جمهوری گرفتار قحط الرجال یا قحط الآیت الله شده است.
آنها تصور کرده بودند رئیسی حداقل ۲۰ میلیون رای می آورد و شاید بتوانند ۵ میلیون هم با تعرفه های تقلبی بر آن بیافزایند و این ۲۵ میلیون را کارپایه زمینه اجتماعی و مردمی رئیسی اعلام کرده و بیت آقای خامنه ای را تحویل او بدهند. یا اگر در همان مشهد هم ماند، پایگاه ولایت را به مشهد منتقل کرده و تهران را پایگاه سیاسی کنند و بیت آقای خامنه ای را که قطعا غربال خواهند کرده به مشهد منتقل می کنند.
همه این خیالات با شرکت رئیسی در انتخابات نقش برآب شد. که اگر نشده بود هم امپراطوری آستانقدس را داشتند و هم رهبری را. حتی شایع است که نقشه داشتند در صورت پیش رفتن همه نقشه ها، مجتبی خامنه ای تولیت آستانقدس را از رئیسی تحویل بگیرد.
آنها، اکنون وحشت زده از آینده، سعی می کنند صلاحیت مذهبی روحانی را زیر علامت سئوال ببرند، زیرا صلاحیت سیاسی او را مردم تائید کرده اند. از جمله اهداف بیانیه مجلس خبرگان با امضای جنتی و جامعه روحانیت و حوزه علمیه حکومتی در قم و امام جمعه ها بعنوان عقبه های این طیف لشگر شکست خورده از ایرادهای فقهی و مذهبی اخیر به روحانی همین است.
تلاش برای جا انداختن ۱۵ میلیون رای رئیسی نیز از همینجا ناشی می شود. از اینجا که شاید بتوانند همین ۱۵ میلیون را دستآویزی کننده برای پایگاه مردمی رئیسی و این درحالی است که مرتب از گوشه و کنار خبرمیرسد که رای رئیسی فقط ۷ میلیون بوده است.
آنها که از کانال رئیس جمهور کردن رئیسی می خواستند توجیه تصاحب مقام رهبری را داشته باشند، حالا باید لنگ بیاندازند زیرا که این برگ را از دست داده اند!
حالا سوال این است که اگر این آخرین دست و پا زدن ها نیز به جائی نرسد و به سوخت رفتن این آخرین مهره هم قطعی شود، چه کسی را دارند و یا چه باید بکنند؟  حسن خمینی؟ محمد خاتمی؟ و یا حسن روحانی؟ کدام یک رهبر میشود و یا راه دیگری هم وجود دارد!
آیا غیر از این است که گالی سیاسی در نزدیکترین نقطه جناح راست دهان باز کرده است!
پانویس
پدیده گالی یا فرسایش خاک، پدیده ای است که دراثر خشکسالی و فرونشست زمین صورت میگیرد و حیات در منطقه ای که در معرض این پدیده قرار میگیرد، نابود میشود!

تجمع شبانه غارت شدگان در اهواز و ملایر


چهار‌شنبه شب ۳۱خرداد۹۶ غارت شدگان مؤسسه ورشکسته توسعه (آرمان) دراهواز به اعتراض خود مقابل شعبه پاداد این مؤسسه ادامه دادند.
این تجمع اعتراضی از صبح شروع شده بود، وغارت شدگان، اقدام به بستن خیابان میدان ساعت به فلکه دانشگاه کرده و شعارمرگ بر سیف سر می دادند که نیروهای امنیتی چند زرهپوش برای سرکوب به میدان آوردند و مردم را با زور و سرکوب، پراکنده ‌کردند. 
در ملایر نیز غارت شدگان در اعتراض به چپاول اموالشان توسط این مؤسسه که متعلق به سپاه می باشد، مقابل شعبه آن در 
پارک موسوم به چمران ملایر دست به تجمع زدند و خواهان بازگرداندن پول‌های خود شدند.
https://youtu.be/s4DOSIa1f-U

موشک های سپاه رو به داخل پرتاب شد


روحانی و سپاه
بعد از حمله موشکی سپاه به سوریه، روحانی که می‌دانست این قدرت نمایی خامنه ای می‌تواند در ادامه نزاع قدرت به زیان او تمام بشود، مدتی سکوت کرد و سرانجام در ۳۰ خرداد در «ضیافت افطار با علما و روحانیون» گفت که «ما اگر تصمیمی می‌گیریم که به یک مکانی موشک بزنیم، این تصمیمات در حوزه ‏امنیت ملی ما قرار دارد.‏» و برای آنکه منظورش را کاملا واضح کند ادامه داد: «اقدامی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای آماده کردن موشک و پرتاب ‏آن به نقاطی که سران داعش در دیرالزور بودند، انجام داد تصمیم فرد یا یک رکن نظامی نیست، بلکه ‏اینگونه تصمیمات در شورای عالی امنیت ملی اتخاذ می‌شود».
به این ترتیب روحانی به سپاه اطلاع می‌دهد که در برابر اعمال آن قرار ندارد و می‌تواند همراهی کند، همچنین روحانی نقش رهبری خامنه ای بر سپاه را به این ترتیب به چالش می‌کشد و تلاش می‌کند تا به جای «تصمیم فرد» آن را نتیجه یک کار مشترک در رأس نظام نشان دهد.
‌خامنه ای و دیرالزور
اگر خامنه ای بخواهد و بتواند علیه روحانی دست به پیشروی بزند، تنها ابزارش سپاه خواهد بود در نتیجه در جنگ هژمونی میان جناح های ولایت فقیه، جذب و کنترل سپاه برای هر دو طرف حیاتی است. از این زاویه اطلاعیه شماره ۲ «روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به تاریخ ۳۱ خرداد، درباره حمله به دیرالزور قابل بازخوانی است.‏
در اطلاعیه سپاه بر نقش فرماندهی خامنه ای به طور مشخص تاکید می‌شود و تصریح می‌شود که سپاه در سلسه مراتب فرماندهی خود این اقدام را انجام داده است؛ «عملیات موشکی «لیله القدر» در سلسله مراتب نظامی و با هماهنگی ستاد کل نیروهای مسلح و تحت امر فرمانده معظم کل قوا (مدظله العالی) انجام پذیرفت.»
اطلاعیه شماره ۲ سپاه برای آنکه حداکثر سوخت رسانی را به خامنه ای کرده باشد، عملیات خود را بسیار موفق و براساس یک کار گسترده میدانی در سوریه اعلام می‌کند. اطلاعیه ادعا می‌کند که «کلیه مراحل شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات پیرامون وضعیت مقرها و موقعیت تروریست‌های تکفیری در منطقه دیرالزور، صرفا توسط عوامل میدانی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرایندی دقیق و مطمئن صورت پذیرفت و در اختیار نیروی هوافضای سپاه قرار گرفت.» و در ادامه از تلفات گسترده دشمن سخن گفته می‌شود: «بیش از ۱۷۰ تروریست تکفیری از جمله چند تن از فرماندهان و عناصر موثر آنان به هلاکت رسیده و علاوه بر مجروحیت تعدادی دیگر از تروریست‌ها، تلفات سنگینی بر ادوات، تجهیزات و سامانه‌های آنان وارد گردید.»
پیام موشک ها
اطلاعیه سپاه به نیروهای خامنه ای این پیام را می‌دهد که اگر در داخل کشور در محاصره جنبش داداخواهی و تحریم گسترده انتخاباتی توسط مردم قرار دارند، و اگر در نزاع بر سر کرسی ریاست جمهوری! از حریف درونی شکست خورده اند، و اگر در عرصه منطقه ای در محاصره ائتلاف عربی و اسلامی و آمریکا قرار دارند، و اگر تحریم های جدید در سنا آمریکا علیه نظام تصویب شده است، اما لااقل آنقدر توانایی! دارند که می‌توانند با یک کار میدانی! توسط نیروی قدس در سوریه و پرتاب موشک توسط هوافضای سپاه به آنجا ۱۷۰ نفر را به اضافه ادواتشان از بین ببرند.
برقراری تعادل
در منطق ولایت فقیه تعادل شکننده قوا تنها با کشتار به تعادلی تثبیت شده به نفع خلیفه تبدیل می‌شود. خامنه ای بعد از همه شکست های داخلی و بین المللی نیاز داشت تا دست به کشتار بزند و این بهانه با «ریختن خون بی گناهان» در تهران توسط داعش به او داده شد.
برخی از کارشناسان، گزارش‌های میدانی عملیات موشکی بر سوریه را به چالش می‌کشند و تصریح می‌کنند که اعلام آمار ۱۷۰ کشته و نابودی ادوات آنها تنها یک قدرتنمایی دروغین است، اما برخی دیگر از ناظران که اصرار بر رد یا تایید این ادعا ندارند و صرفا از زاویه سیاسی به موضوع نگاه می‌کنند، تاکید دارند که هدف، اعلام انجام چنین عملیاتی است و در عالم واقع ممکن است همه موشک ها در بیابان های لم یزرع سوریه فرود آمده باشد.
اما این قابل توجه است که پیش از شنیده شدن صدای فرود آمدن موشک ها در دیرالزور یا ناکجاآباد، صدای سهم خواهی از اینکه چه کسی فرمان شلیک را داد، در تهران بلند شده و به نزاع قدرت در درون حکومت سوختی تازه رسانده است.

روحانی و جنتی در نفی رأی مردم


رأی مردم
۲۴ خرداد حسن روحانی «در دیدار و ضیافت افطار با اساتید و پزشکان ضمن گرامیداشت نوزدهم ماه مبارک رمضان و تسلیت ایام ضربت خوردن و شهادت مولای متقیان حضرت علی(ع)» گفت: «حکومت علی(ع) با خواست و اصرار مردم تشکیل شد» و امام علی خود تصریح کرد که «اگر شما مردم فرد دیگری را انتخاب کنید، من در اطاعت از او که شما مردم آن را برگزیدید، اولین نفر خواهم بود.»

روحانی به سراغ امام اول شیعیان رفت تا بوسیله او حرف خود را رو به جناح مقابل بزند. در جمهوری اسلامی! بیان منافع روز حکومتگران با استناد و اشاره به تاریخ تشیع امری مسبوق به سابقه است زیرا این حکومت خود را ادامه! ولایت امام اول شیعیان می‌داند.
روحانی در ادامه می‌افزاید: «مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه علی (ع) نیز انتخاب و نظر مردم بود.»
هدف روحانی از اشاره به تاریخ، درو کردن دست آوردهای روز است در نتیجه به صراحت تاکید می‌کند که «مقام معظم رهبری به شنیدن صدای رسای مردم اهتمام داشته و دارند» به این ترتیب روحانی، خامنه ای را در برابر رأی ادعایی خود در ۲۹ اردیبهشت قرار می‌دهد تا تعادل لغزان خامنه ای را در اذهان نیروهای نظام لغزان تر کند.
مجلس خبرگان
بعد از سخنرانی روحانی افراد گوناگونی از درون نظام به صحنه می‌آیند تا جواب او را بدهند و نشان دهند که ولایت امری نیست که تابع رأی مردم باشد، از جمله آنها علی مطهری و مصباح یزدی بودند اما جدی ترین پاسخ از طرف مجلس خبرگان با امضای جنتی داده می‌شود.
اصلی ترین نهاد حامی ولایت فقیه به لحاظ تئوریک و حقوقی در نظام جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان است، در نتیجه وقتی روحانی شبهه ای در رابطه با مشروط بودن ولایت فقیه به رأی مردم مطرح می‌کند این نهاد می‌بایست حرف آخر را بزند. از این زاویه موضع گیری مجلس خبرگان در برابر اظهارات روحانی به مثابه نبرد عنصر خلافت! و جمهوریت! در درون نظام است.
جنتی وارد می‌شود
جنتی در مقدمه نامه خبرگان به تاریخ ۲۹ خرداد، می‌گوید: «در روزهای اخیر مطالبی پیرامون «مشروعیت» و «مقبولیت» حکومت اسلامی و تصدی ولایت و حاکمیت مبتنی بر آراء مردم با استناد به کلمات امیرالمؤمنین(ع) در جامعه مطرح شد که با برخی مبانی دینی اعم از مبانی دینی اهل سنت و تشیع که در فقه سیاسی اسلام مورد بحث قرار گرفته، متعارض و ناسازگار است. طرح این‌گونه مطالب هر چند تازگی ندارد و در طول تاریخ اسلام چه در عصر حضور و چه در دوران غیبت و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده و همواره از سوی علمای بیدار پاسخ داده شده است.»
جنتی ادعاهای روحانی را پدیده ای جدید به شمار نمی‌آورد، به این ترتیب او اذعان می‌کند که این نوع نزاع در درون نظام مسبوق به سابقه است و به این خاطر است که نظام مقدس! تحت تاثیر شرایط ایران در ابتدای انقلاب و حتی در زمانی که قانون اساسی خود را در سال ۶۸ کمی تغییر داد، نتوانسته است که موضوع رأی گیری را از آن حذف کند، در نتیجه جنتی نیاز دارد تا محتوای حضور مردم را در رابطه با امکاناتی که در اختیار ولایت فقیه قرار می‌دهند تشریح کند: «بیعت با پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به معنای مشروعیت بخشی به حکومت پیامبر و یا امام توسط مردم و بیعت‌کنندگان نمی‌باشد بلکه تأکیدی بر اعلام وفاداری و پیروی و فرمانبری از رهبران الهی است. بنابراین، نباید آن را با رأی مردم و انتخابات در دوران معاصر مقایسه کرد.»
جنتی سپس تصریح می‌کند که «البته اگر مردم با فردی غیر از ولی بیعت کنند مشروعیت نمی‌یابد».
جنتی در ادامه برای آنکه هیچ ابهامی در اظهارات او باقی نمانده باشد اعلام می‌کند که مبنای مشروعیت «ولایت فقیه» در خود آن است و هرکس سخنی غیر از این بگوید در مسیر تفرقه انگیزی حرکت کرده است؛ «مجلس خبرگان رهبری، با اذعان به نقش و جایگاه مردم در استقرار و استمرار حکومت اسلامی، بر اهمیت منحصر به فرد جایگاه رفیع امامت، ولایت و رهبری امت اسلامی که منشاء مشروعیت نظام اسلامی بوده و مردم‌سالاری دینی را به ارمغان آورده است و امروز در ولایت فقیه تجلی یافته، اصرار داشته و بر ضرورت حفظ وحدت داخلی و انسجام ملی و اجتناب از بحث و جدل‌های تفرقه‌انگیز تأکید می‌نماید.»
روحانی باز می‌گردد
فردای پیام «خبرگان رهبری» خطاب به روحانی در ۲۹ خرداد که در آن به او هشدار می‌دهند تا تفرقه افکنی نکند، روحانی خود را به «ضیافت افطار با علما و روحانیون» می‌رساند تا به تبیین مواضع قبلی خود بپردازد.
روحانی به صراحت اعلام می‌کند که «بخشی از مسائل ما اعتقادی است» و « بحث رأی مردم و آرای مردم اصلا مطرح نیست».
روحانی مجدد به تاریخ اسلام پناه می‌برد تا همان مبانی اعتقادی جنتی را به زبان دیگری بیان کند: «رسول خدا بار نبوت و رسالت را در مکه بر عهده گرفت، اما نتوانست ‏حکومت اسلامی را در مکه تشکیل دهد. در مکه عده محدودی اطراف پیامبر بودند که همین افراد ‏محدود نیز به شدت تحت فشار بودند»، «حالا در این وضعیت آیا پیامبر می‌تواند بیاید بگوید چون من پیامبرم، ‏حکومت شبه‌جزیره باید در اختیار من باشد؟»
روحانی در ادامه با مقایسه خمینی با پیامبر اسلام ضمن تاکید برپایه های تئوریک ولایت فقیه که اختیارات ولی فقیه را معادل اختیارات پیامبر می‌داند، می‌گوید: «امام خمینی (ره) که اواخر سال ۵۷ توانست حکومت تشکیل دهد، مگر ‏همان سال ۴۲ و ۴۳ به عنوان مرجع و ولی فقیه نبود و همان ولایت را نداشت؟ اما اعمال آن و اجرای ‏یک حکومت و تشکیل حکومت تا مردم بیدار نشوند و نیایند و حضور نداشته باشند، ممکن نمی‌شود.‏»
محتوای روحانی
روحانی رئیس جمهور ولایت فقیه است، او تمام عمرش را در این مسیر سپری کرده و در اتخاذ تصمیماتی مشارکت داشته است که به قیمت جان انسان ها، بقای گذرای ولایت فقیه را به ظاهر تضمین کرده است. روحانی هنگامی که در جنگ قدرت با خامنه ای رأی مردم را به میان می‌کشد به معنای گسست از تئوری ولایت فقیه نیست، در این تئوری حضور مردم به «ولی» «بسط ید» می‌دهد تا بتواند کارش را پیش ببرد، در این تئوری مردم و انتخاب آزادانه و آگاهانه آنان وجه تأسیسی ندارد بلکه تنها کارکرد تاییدی دارد. در نتیجه وقتی روحانی در پی خودنمایی های دموکراتیکش با دیوار سخت مجلس خبرگان روبرو می‌شود به باز تکرار همان مبانی ولایت فقیه می‌پردازد.
۳۰خرداد
تصادف و همزمانی جالب اظهارات روحانی و جنتی در دفاع از ولایت فقیه و روز تاریخی ۳۰ خرداد بسیار درس آموز است.
افرادی که در ۳۰ خرداد ۶۰ برای شرکت در یک تظاهرات مسالمت آمیز به خیابان ها آمده بودند، رأی مردم را مبنای مشروعیت می‌دانستند، آنان به همان دلیل، به قانون اساسی خمینی که بر مبنای ولایت فقیه بود رأی نداده بودند، و در دو نیم سال بعد از پیروزی انقلاب تا همان روز ۳۰ خرداد سهمی به جز کتک، دستگیری، شکنجه و کشته شدن نداشتند، در فردای ۳۰ خرداد نیز خمینی در ابعاد دهها هزار نفر آنان را کشت زیرا مخالف ولایت فقیه و قائل به رأی مردم بودند.


اطلاعاتی جدید درباره مراکز موشکی سپاه


نادر افرا
دو روز پس از حمله موشکی سپاه در ۲۸ خرداد به دیرالزور در سوریه، «دفتر شورای ملی مقاومت ایران در آمریکا» با برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور خبرنگاران از تشدید فعالیت ها و آزمایشات موشکی نظام ایران بعد از برجام به دستور خامنه ای و ارتباط فعال مهمترین مرکز موشکی نظام در سمنان با سازمان سپند، ارگان سازنده سلاح هسته‌یی در جمهوری اسلامی! خبر داد.

براساس اعلام نمایندگی شورای ملی مقاومت در آمریکا، بعد از برجام، سپاه فعالیت ها و اقدامات خود برای تولید و گسترش پروژه موشکی را تشدید کرده است. نماینده شورا، علیرضا جعفرزاده در این رابطه اعلام کرد که خامنه‌ای مأموریت این کار را بر ‌عهده نیروی هوا-فضای سپاه قرار داده است.
علیرضا جعفرزاده افزود: اپوزیسیون ایران ۴۲ مرکز موشکی سپاه که درگیر تولید، آزمایش، نگهداری، پرتاب و فرماندهی هستند را شناسایی کرده است. جعفرزاده تصریح کرد که از این لیست ۱۵ مرکز مربوط به شبکه صنایع ساخت موشک می‌باشد.
جعفر زاده همچنین از شناسایی ۲۷ مرکز موشکی دیگر که مربوط به نیروی هوا-فضای سپاه، شامل مرکز فرماندهی موشکی سپاه (پادگان دستواره واقع در منطقه چیتگر)، و ۳ محل آزمایش موشکها (جنوب سمنان، اطراف دریاچه قم و جنوب ورامین)، توسط اپوزیسیون ایران خبر داد.
موضوع قابل توجه دیگر در کنفرانس مطبوعاتی دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت در آمریکا، اشاره به وجوه گسترده و پنهان همکاری متخصصان کره شمالی با سپاه بود.
خبرنگار صدای آمریکا که در کنفرانس مزبور حضور داشته است، خبر می‌دهد که در این کنفرانس مطبوعاتی اپوزیسیون ایران با انتشار عکسهایی، از محل شلیک موشکهای سپاه به سوریه خبر داد.
لازم به یادآوری است که اصلی ترین افشا کننده پروژه اتمی جمهوری اسلامی!، شورای ملی مقاومت ایران بود. افشاگری های این شورا در نهایت منجر به تحریم نهادهای حکومتی توسط سازمان ملل و وادار کردن خامنه ای به سرکشیدن جام زهر شد.
ناظران بر این باورند که بدون لیست گذاری سپاه، پروژه اتمی جمهوری اسلامی! به طور واقعی متوقف نخواهد شد زیرا سپاه اهداف نظامی خود را با شرایط پیش آمده بعد از برجام، دنبال خواهد کرد.
دخالت های سپاه در منطقه و حضور مستقیم در جنگ های سوریه و عراق، نام گذاری این گروه به عنوان یک سازمان تروریستی را ضرورت می‌بخشد، به خصوص آنکه در داخل ایران نیز اصلی ترین نیروی سرکوب و بازوی ولایت فقیه، سپاه پاسداران است.
به نظر می‌رسد بعد از تصویب تحریم های جدید علیه نظام در سنای آمریکا که سپاه و ناقضان حقوق بشر در ایران را نیز شامل می‌شود دوران جدیدی از وضعیت بین المللی برای جمهوری اسلامی! در چشم انداز باشد. ضمن آنکه باید در نظر داشته باشیم که تحریم های سنا شامل بخش تسلیحاتی جمهوری اسلامی! نیز خواهد شد.